کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شران
لغتنامه دهخدا
شران . [ ش َرْ را ] (ع اِ) جانوری است که به پشه ماند. شرانة، یکی آن ، یا آن مگس ریزه است که در شبانگاه پدید آید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) بدی و ایذا و اذیت و آزار. (ناظم الاطباء).
-
شران
لغتنامه دهخدا
شران . [ ش ِرْ را ] (اِخ ) شهر مهم ساتراپی مزپتامی (بین النهرین امروزی ) و امروز معروف به حران است که بواسطه ٔ عبور حضرت ابراهیم و شکست کراسوس معروف شده .
-
شران
لغتنامه دهخدا
شران . [ ش ُ / ش ِرْ را ] (نف ) پیاپی ریزنده و روان . (برهان ) (آنندراج ). روان و پیاپی ریزنده . (ناظم الاطباء).- باران شران ؛ به اعتبار پیاپی ریختن و به این معنی به کسر «ش » هم آمده است و عربان ثجاج گویند. (برهان ) (آنندراج ).بارانی که پیاپی ریزد. (...
-
جستوجو در متن
-
شرانة
لغتنامه دهخدا
شرانة. [ ش َرْ را ن َ ] (ع اِ) یکی شران . (منتهی الارب ). رجوع به شران شود.
-
شرانیدن
لغتنامه دهخدا
شرانیدن . [ ش ِ / ش ُ دَ ] (مص ) شریدن کنانیدن و فرمودن . (ناظم الاطباء). شران ساختن . رجوع به شران شود.
-
شریدن
لغتنامه دهخدا
شریدن . [ ش ُرْ ری دَ ] (مص ) جاری شدن و روان گشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به شَریدَن شود. || ریختن آب و جز آن پی درپی و بدون فاصله . (از آنندراج ) (از برهان ) (ناظم الاطباء). پیاپی ریختن آب و مانند آن از ناودان یا جای دیگر و بر این قیاس شران ؛ یعنی پ...