کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شراع بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مربع
لغتنامه دهخدا
مربع. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) ماده شتر که در بهار بچه آورده باشد یا آن که بچه ٔ او با او باشد. (منتهی الارب ). ناقه ای که در فصل بهار نتاج آرد. (از متن اللغة). || بادبان کشتی پر از باد. (منتهی الارب ). شراع سفینه که باد در آن وزان باشد. (از متن اللغة).|| ...
-
حبل
لغتنامه دهخدا
حبل . [ ح َ ] (ع اِ) رسن . (دهار) (معجم البلدان ). طناب . ریسمان . آنچه به آن بندند. بند : چو کشتیی که حبل او ز دم اوشراع اوسرون او قفای او. منوچهری .آل رسول خدای حبل خدایست گرش بگیری ز چاه جهل برآئی . ناصرخسرو.حبل ایزد حیدر است او را بگیروز فلان و ب...
-
دول
لغتنامه دهخدا
دول . (ع اِ) لغتی است در دلو. (از مهذب الاسماء). آبکش . لغتی است در دلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دولاب . (شرفنامه ٔ منیری ). مقلوب دلو و به همان معنی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). دلو. ظرفی که نوعاً از پوست حیوانات سازند و بدان آب از چاه می کشند. ...
-
صفاریان
لغتنامه دهخدا
صفاریان . [ ص َف ْ فا ](اِخ ) یا آل لیث یا آل صفار. نام سلسله ای از ملوک ایران است که در حدود نیم قرن بر قسمت شرقی ایران حکومت داشتند. سرسلسله ٔ این خاندان یعقوب بن لیث است . درباب لیث پدر یعقوب مورخان را سخنان گوناگون است . صاحب تاریخ سیستان نسب وی ...
-
ذوقی بسطامی
لغتنامه دهخدا
ذوقی بسطامی . [ ذَ ی ِ ] (اِخ ) مرحوم رضا قلیخان هدایت در مجمع الفصحاء آرد: نام شریفش میرزا فتح اﷲ و از انجاب و اطیاب طایفه ٔ اعراب بنی عامر است که بروزگاری دراز در آن ولایت ریاست و ایالت داشته اند وقتی از بسطام بهوای ملاقات خال خود حبیب اﷲ خان عرب ک...
-
بار
لغتنامه دهخدا
بار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کاره ).حمل و بسته و هر چیز که برای حمل کردن فراهم کنند. (ناظم الاطباء). چیزی که بر سر و پشت و...
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ / زُ ] (اِ) معروف است و به عربی لسان گویند و بضم اول هم درست است . (برهان قاطع). جزوی گوشتین واقع در دهان انسان و بیشتر حیوانات که تواند حرکت کند و در فرو بردن غذا و چشیدن و تکلم بکار میرود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آلت گوشتی که درده...
-
تیر
لغتنامه دهخدا
تیر. (اِ) معروف است و به عربی سهم خوانند. (برهان ). تیر که ازکمان جهد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 139). تیر کمان .(فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ترجمه ٔ سهم ، و خدنگ و ناوک مترادف آن ، و این مجاز است و راست و راست رو کج گشاده ، سخت دلدوز، دیده دوز، جگردوز،...