کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شراد
لغتنامه دهخدا
شراد. [ ش ِ / ش ُ ](ع مص ) شرود. رمیدن . (منتهی الارب ). رمیدن ستور. (یادداشت مؤلف ). رمیدن و ترسیده شدن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شرود
لغتنامه دهخدا
شرود.[ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شراد. (از ناظم الاطباء). رمیدن . (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). پراکندگی رمیدن ستور. شراد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شراد شود.
-
علی ابیاری
لغتنامه دهخدا
علی ابیاری . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن محمدبن علی بن محمدبن شراد برعی ابیاری زبیدی یمنی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی برعی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن محمدبن علی بن محمدبن شراد برعی أبیاری زبیدی یمنی شافعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی برعی شود.
-
علی برعی
لغتنامه دهخدا
علی برعی . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن محمدبن علی بن محمدبن شراد برعی ابیاری زبیدی یمنی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . وی مقری بود و در شوال سال 771 هَ . ق . درگذشت . او راست : المبهج للطالب المدلج . (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات القراء ابن ...