کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شراح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شراح
لغتنامه دهخدا
شراح . [ ش َرْ را ] (ع ص ) بیان کننده . (آنندراج ). شرح کننده . تفسیرکننده . شارح . (ناظم الاطباء).
-
شراح
لغتنامه دهخدا
شراح . [ ش ُرْ را ](ع ص ) ج ِ شارح . (ناظم الاطباء). رجوع شود به شارح .
-
واژههای همآوا
-
شرعه
لغتنامه دهخدا
شرعه . [ ش ِ ع َ ] (ع اِ) آبشخور. آبشخوار : شرعه ٔ ممالک او از شوائب کدورت صافی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 5). از شرعه ٔ لطفت و صحیفه ٔ کرمت به شربتی آب حیات و فصلی از باب نجات بهره مند شوم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 188). شرعه ٔ شریعت ازغبار بدعت نگاه...
-
جستوجو در متن
-
شراحی
لغتنامه دهخدا
شراحی . [ ش َ ] (ص نسبی ) نسبت به شراح که نام آبا اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
-
خطیب یمنی
لغتنامه دهخدا
خطیب یمنی . [ خ َ ب ِ ی َ م َ ] (اِخ ) وی یکی از شراح مفتاح العلوم سکاکی در علم ادب است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
علاءالدین قصصی
لغتنامه دهخدا
علاءالدین قصصی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ق ِ ص َ صی ] (اِخ ) یکی از شُرّاح «شذورالذهب فی الاکسیر» علی بن موسی حکیم اندلسی است . (کشف الظنون ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالقادربن مکتوم حنفی ، مکنی به ابومحمد و ملقب بتاج الدین . وی یکی از شُرّاح شافیه ٔ ابن حاجب است . وفات او به سال 749 هَ .ق . بود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن داودبن یوسف الجذامی . وی یکی از شرّاح مقامات حریری است و نیز او راست شرح ادب القاضی ابن قتیبه . وفات او به سال 598 هَ . ق . بود.
-
بالی
لغتنامه دهخدا
بالی . (اِخ ) (شیخ ...)خلیفة الصوفیه . وی یکی از شراح فصوص الحکم محیی الدین عربی است . او بسال 960 هَ . ق . درگذشته است . او راست : رساله ای در قضا و قدر،و شرح حدیث : «کنت کنزاً مخفیا». (از کشف الظنون ).
-
خطاب
لغتنامه دهخدا
خطاب . [ خ َطْ طا ] (اِخ ) ابن ابی القاسم قره حصاری . وی یکی از شراح کنزالدقائق عبداﷲبن احمد است که علاوه بر آن منظومه ٔ نسفی را نیز در دو جلد شرح کرده است . او بقرن هشتم هجری میزیست .
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اسعد، معروف به ابن حکیم حنفی ، مکنی به ابوالمظفر متوفی به سال 567 هَ. ق . او راست : نظم مختصر قدوری و شرح شهاب الاخبار. وی یکی از شراح مقامات حریری است . (از کشف الظنون ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد معروف به ابن ملای [ ابن منلای ] چلبی حلبی وی شرحی بر العزی فی التصریف تألیف ابراهیم بن عبدالوهاب زنجانی نوشته و نیز او از شراح شافیه ٔ ابن حاجب است . وفات وی به سال 1003 هَ . ق . بود. (کشف الظنون ).
-
بایزید
لغتنامه دهخدا
بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) شیخ خلیفة الرومی . از مشایخ عصر سلطان بایزیدخان ثانی . یکی از شراح فصوص الحکم محیی الدین عربی است . او راست : تفسیر فاتحه و طور سینا. وسجنجل الارواح و نقوش الالواح . بعد از سال 900 هَ . ق . درگذشته است . (یادداشت مؤلف ).