کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرابداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرابداری
لغتنامه دهخدا
شرابداری . [ ش َ ] (حامص مرکب ) عمل شرابدار.
-
جستوجو در متن
-
ساکاس
لغتنامه دهخدا
ساکاس . (اِخ ) نام یکی از شرابداران آستیاگ پادشاه ماداست . وی شخصی زیباروی بود و علاوه بر شرابداری موظف بود که کسان را بحضور شاه برد و آنان را که نباید داخل شوند از آنجا دور کند. نام وی در کتاب گزنفن یونانی آمده است . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 252 ش...
-
ساقیگری کردن
لغتنامه دهخدا
ساقیگری کردن . [ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شغل و کار ساقیگری داشتن . چمانی بودن . شرابداری کردن : و وی را [ محمد نوشتگین را ] چاشنی گرفتن و ساقیگری کردن فرمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 417 و چ فیاض ص 410). رجوع به ساقی و ساقیگری شود.
-
ساقیی
لغتنامه دهخدا
ساقیی . (حامص ) عمل ساقی . ساقیگری . شرابداری . پیاله گردانی : غلامی را که خریدندی ... سال ششم ساقیی فرمودندی با اسب داری و قدحی از میان درآویختی . (سیاست نامه چ اقبال ص 130). شاهزاده ساقیی میکرد. (سمک عیار ج 1 ص 60). پس گفت من ساقیی میکنم . (ایضاً ص...
-
ساقیگری
لغتنامه دهخدا
ساقیگری . [ گ َ] (حامص مرکب ) شغل و عمل ساقی . ساقی بودن . شرابداری . پیاله گردانی . سقایت شراب کسانی را با پیاله : و به ساقیگری مشغول شدند هر دو ماهروی . [ طغرل و یار وی ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 253 و چ فیاض ص 252). و زنان و مهتران نیکو روی را به ا...