کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرابخوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرابخوری
لغتنامه دهخدا
شرابخوری . [ ش َ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خوردن شراب . شرابخواری . || (اِ مرکب ) ظرف خاص برای خوردن شراب . آوندی که در آن شراب خورند. شرابدان .- گیلاس شرابخوری ؛ گیلاس وجز آن آشامیدن شراب را. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
جام شرابخوری
لغتنامه دهخدا
جام شرابخوری . [ م ِ ش َ خوَ / خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیاله ای که به آن شراب نوشند. قدح شرابخوری . ساغر می . کاس . (منتهی الارب ). رجوع به جام شود.
-
جستوجو در متن
-
جامات
لغتنامه دهخدا
جامات . (معرب ، اِ) ظرفهای شرابخوری و آبخوری . ج ِ جام . (ناظم الاطباء).
-
شرابدان
لغتنامه دهخدا
شرابدان . [ ش َ ] (اِ مرکب ) آوند می . شرابخوری . ظرف شراب .
-
ایاق
لغتنامه دهخدا
ایاق . [ اَ ] (اِ) لفظ ترکی است به معنی پیاله ٔ شرابخوری . || پای . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به ایاغ شود.
-
جام فرعون
لغتنامه دهخدا
جام فرعون . [ م ِ ف ِ ع َ ] (اِخ ) نام جامی که فرعون در آن شراب میخورد. پیاله ٔ خاص فرعون . جام شرابخوری فرعون . و رجوع به جام فرعونی و فرعونی جام شود.
-
پای ترسا
لغتنامه دهخدا
پای ترسا. [ی ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صراحی کوچک که بصورت پای راهبان سازند (؟) و در آن شراب خورند. (فرهنگ رشیدی ). پیاله شرابخوری . (غیاث اللغات ) : خورده برسم مصطبه می در سفالین مشربه قوت مسیح یکشبه در پای ترسا ریخته .خاقانی .
-
بکوک
لغتنامه دهخدا
بکوک . [ ب َ ] (اِ) نشانه ٔ تیر باشد که عربان هدف خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). نشانه ٔ تیر. (رشیدی ) (سروری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || ظرفی باشد که آن را بصورت حیوانی ساخته باشند و بدان شراب خورند. (از برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (...
-
ایاغ
لغتنامه دهخدا
ایاغ . [ اَ ] (اِ) کاسه و پیاله ٔ شرابخوری . (برهان ) (هفت قلزم ) (غیاث ). پیاله ٔ شرابخوری و با لفظ ریختن و کشیدن و زدن و بر لب نهادن و بر کف داشتن مستعمل است . (آنندراج ). پیاله و کاسه ای که با آن شراب بخورند. (ناظم الاطباء) : چنان روشن از می بلوری...
-
یالغ
لغتنامه دهخدا
یالغ. [ ل ِ ] (ترکی ، اِ) قدحی بود از سروی گاو که بدان شراب خورند. (اوبهی ). مأخوذ از ترکی است و آن جامی است که از شاخ کرگدن ساخته باشند. پیاله ٔ شرابخوری چوبین . یالغی . (از ناظم الاطباء). طاس چوبین که بدان سیکی خوردندی . سروی گاو که در وی شراب آشا...
-
جام فریدون
لغتنامه دهخدا
جام فریدون . [ م ِ ف ِ رِی ْ ] (اِخ ) نام پیاله ای که فریدون با آن شراب میخورد. پیاله ٔ خاص فریدون . جام شرابخوری فریدون . || کنایه از جام کلان . پیاله ٔ بزرگ . جام سلطنتی . جام شاهی . جام کسری . جام فرعون . رجوع به جام کسری و جام فرعون شود : هست در ...
-
بلوک
لغتنامه دهخدا
بلوک . [ ب ُ ] (اِ) ظرف شرابخوری را گویند، و بعضی گفته اند ظرفی باشد که آن را به صور حیوانات ساخته باشند و بدان شراب خورند. (برهان ). قسمی کوزه ٔ گرد و دهان گشاده شبیه به دیزی . قسمی خنورسفالین کوتاه بالا و بزرگ شکم و فراخ دهانه . قسمی بستوی سفالین ....
-
ناجود
لغتنامه دهخدا
ناجود. (ع اِ) کاسه ٔ بزرگ . (برهان قاطع) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کاسه خواه پر باشد یا خالی . (ناظم الاطباء). || ظرفی که در آن شراب میریزند. (المنجد). خنور شراب . (منتهی الارب ). ظرف شرابخوری . (برهان قاطع) (آنندراج ). آوند شراب . (دهار) (مهذب ا...