کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شراء
لغتنامه دهخدا
شراء. [ ش َ ] (اِخ ) ...بالا. از دهستانهای بخش وفس شهرستان اراک . شراء از دو دهستان بالا و پایین و از 108 قریه ٔ بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 50000 تن است .مرکز دهستان قصبه ٔ خنداب است . محصول آن غلات و انگورو آب آن از رودخانه است . ب...
-
شراء
لغتنامه دهخدا
شراء. [ ش َ ] (اِخ ) ...پایین . در خاور شهرستان همدان واقع شده است و خود شراء بدو قسمت بالا و پایین تقسیم میشود بالا جزء شهرستان اراک و شراء پایین در شهرستان همدان بین سه بخش : رود، رزن وکبودراهنگ تقسیم شده است . سکنه ٔ این دهستان در حدود 17 هزار تن ...
-
شراء
لغتنامه دهخدا
شراء. [ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است در دیار بنی کلاب و شراء دو جایگاه است : یکی شراء بیض از آن بنی کلاب و دیگر شراء سوداء متعلق به بنی عقیل در قسمت آخر اعراف عمره . (از معجم البلدان ). || گویند دو قریه است که در پشت ذات عرق واقع و بالای آنها یک کوه درا...
-
شراء
لغتنامه دهخدا
شراء. [ ش َ ] (ع اِ) لغتی است در شری به معنی ناحیه . (از اقرب الموارد). رجوع به شری شود.
-
شراء
لغتنامه دهخدا
شراء. [ ش ِ ] (ع مص ) شری . مالک شدن به بیع.(از تاج العروس ). خریدن یا فروختن و از اضداد است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خرید و فروختن و این از لغات اضداد است . (غیاث اللغات ). خریدن . (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی ص 61) (دهار). || فروختن . (...
-
واژههای همآوا
-
شراع
لغتنامه دهخدا
شراع . [ ش َ ] (ع اِ) کتان فروش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). فروشنده ٔ کتان نیکو. (از اقرب الموارد).
-
شراع
لغتنامه دهخدا
شراع . [ ش ِ ] (ع اِ) زه کمان مادام که بر کمان است . || گردن شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || بادبان کشتی . ج ، اشرعة و شرع . (از منتهی الارب ). هر چیز که قرار داده شود و برافراشته گردد. (از اقرب الموارد). ج ، اَشرِعَه ، شُ...
-
شراع
لغتنامه دهخدا
شراع . [ ش ِ ](ع اِ) ج ِ شرعة. (منتهی الارب ). رجوع به شرعة شود.
-
شراع
لغتنامه دهخدا
شراع . [ ش ُ ] (اِخ ) مردی بود که سنانها و نیزه ها میساخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شراع
لغتنامه دهخدا
شراع . [ ش ُ ] (ع اِ) گیاه بتمام رسیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شرعاً
لغتنامه دهخدا
شرعاً. [ ش َ عَن ْ ] (ع ق ) بطور شرع و به قانون شرع . (از ناظم الاطباء). بر حسب شرع . (یادداشت به خط دهخدا). مقابل عرفاً : خدای تعالی قصاص بواجب کرد مر قاتل رابه شرایطش شرعاً. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 272). هیچیک از حکام شرع و صدور را مدخلیتی در آن نیس...
-
جستوجو در متن
-
شری
لغتنامه دهخدا
شری . [ ش َرْی ْ ] (ع مص ) شِراء. (ناظم الاطباء). رجوع به شراء شود.
-
مست بالا
لغتنامه دهخدا
مست بالا. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بالا بخش وفس شهرستان اراک . واقعدر 69هزارگزی جنوب کمیجان و سر راه عمومی شراء. آب آن از رودخانه ٔ شراء و راه آن مالرو است و از پل دوآب اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).