کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخم زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخم زدن
لغتنامه دهخدا
شخم زدن . [ ش ُ زَ دَ] (مص مرکب ) شدیاریدن . شیاریدن . شیار کردن زمین برای پاشیدن بزر. (یادداشت مؤلف ). کندن زمین برای تخم ریزی . (فرهنگ نظام ). و رجوع به شخم و شخم کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
شخم کلشی
لغتنامه دهخدا
شخم کلشی . [ ش ُ م ِ ک ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شخمی که بدان کلش را از زمین برآرند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
خیش زدن
لغتنامه دهخدا
خیش زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) شخم زدن . شیار کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
شذیاریدن
لغتنامه دهخدا
شذیاریدن . [ ش َ دَ ] (مص ) جفت گاو راندن و زمین شکافتن . شیار کردن . شخم زدن .
-
بیل زدن
لغتنامه دهخدا
بیل زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بکار بردن بیل در شیار کردن یا کندن زمین . با بیل شخم کردن . (یادداشت مؤلف ).- امثال :نه بیل زدم نه پایه ، انگور میخورم در سایه . (یادداشت مؤلف ).
-
بسار دادن
لغتنامه دهخدا
بسار دادن . [ ب ِ / ب َ دَ ] (مص مرکب ) بساردن . قلبه راندن و شخم کردن . (ناظم الاطباء). شخم کردن . شکافتن زمین . (دِمزن ). شیار کردن زمین . (آنندراج ). || بیل زدن و هموار کردن زمین شخم کرده . (ناظم الاطباء). رجوع به بساردن و شعوری ج 1 ورق 207 شود.
-
غلطک کشی
لغتنامه دهخدا
غلطک کشی . [ غ َ طَ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل زدن غلطک به زمینهای شخم زده به منظور زیر خاک رفتن تخمها. غلطک کشیدن برای هموار کردن و تسطیح جایی .
-
شدیاریدن
لغتنامه دهخدا
شدیاریدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) مصدر شدیار باشد که به معنی جفت گاو راندن و زمین را شکافتن و مستعد ساختن است بجهت زراعت کردن . (برهان ). جفت راندن در زمین . (شرفنامه ٔ منیری ). شیاریدن . شخم زدن .
-
تملیس
لغتنامه دهخدا
تملیس . [ ت َ ] (ع مص ) نرم و تابان گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نرم و تابان گردیدن . (آنندراج ). تزلیخ . (اقرب الموارد). || هموار کردن زمین را و در عبارت اللسان : الملقه بعد اثارتها؛ ماله کشیدن زمین است پس از شخم زدن آ...
-
تویزة
لغتنامه دهخدا
تویزة. [ ت ُ زَ ] (ع اِ) به لغت بربر بیگاریی که شامل شخم زدن زمینهای کشاورزی به مدت یک روزو به وسیله ٔ افراد یک قبیله انجام می گیرد و این حق برای تمام مالکان و اجاره کنندگان املاک شناخته شده است ... . (از دزی ج 1 ص 155). رجوع به همین کتاب شود.
-
شیواندن
لغتنامه دهخدا
شیواندن . [ شی دَ ] (مص )شیوانیدن . آمیختن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیوانیدن شود. || شیار کردن . (یادداشت مؤلف ).- برشیواندن ؛ شیار کردن . شخم زدن . (یادداشت مؤلف ) : گفت این گندم بر زمین بیفشان وزمین برشیوان و دانه به خاک بپوشان . (تفسیر ابوالف...
-
کار گل
لغتنامه دهخدا
کار گل . [ رِ گ ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عملگی . فعلگی . زمین کندن و شخم زنی و گل مالی و نظائر آن : و در همه ٔ ممالک کسی را نگذاشت که به معیشت و عمارت ضیاع خود مشغول شوند الا همه برای او بقلعه ها و قصرها و خندقها زدن و کار گل کردن گرفتار بودند. (ت...
-
نجل
لغتنامه دهخدا
نجل . [ ن َ ] (ع مص ) زادن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). زادن پدر فرزند را. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). انداختن . (زوزنی ). زادن فرزند را پدر. (از منتهی الارب ). || انداختن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پراندن نا...