کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخمـکاشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاشت
لغتنامه دهخدا
کاشت . (مص مرخم ) زراعت کردن و این ماضی بمعنی مصدر است . (غیاث ). کاشتن . کشت و زراعت . (ناظم الاطباء). کشت .زرع . برزیگری کاشت است و داشت و برداشت . یعنی برزگرخوب آنست که خوب تواند کاشتن و نیک تواند آبیاری و حراست کردن و ببایست تواند درودن و احصا کر...
-
شخم
لغتنامه دهخدا
شخم . [ ش َ ] (ع مص ) تباه شدن طعام . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شخم
لغتنامه دهخدا
شخم . [ ش ُ ] (اِ) در اصطلاح کشاورزی عبارت است از برگرداندن زمین و حاضر کردن آن بوسیله ٔ ادوات مختلف برای زراعت و مقصود از این عمل که اساس زراعت محسوب میشود اولاً سست کردن زمین و ثانیاً برطرف کردن گیاه و ریشه های بی مصرفی است که مانع نمو زراعت میشود ...
-
شخم
لغتنامه دهخدا
شخم . [ ش ُ خ ُ ] (ع ص ) بنددارندگان بینی از بوی خوش یا ناخوش . (منتهی الارب ). کسانی که بینی آنها از بوی بد یا بوی خوش بند آمده باشد. (از اقرب الموارد).
-
شخم زدن
لغتنامه دهخدا
شخم زدن . [ ش ُ زَ دَ] (مص مرکب ) شدیاریدن . شیاریدن . شیار کردن زمین برای پاشیدن بزر. (یادداشت مؤلف ). کندن زمین برای تخم ریزی . (فرهنگ نظام ). و رجوع به شخم و شخم کردن شود.
-
شخم کردن
لغتنامه دهخدا
شخم کردن . [ ش ُ ک َ دَ ] (مص مرکب )شیار کردن . (برهان ). کندن زمین برای تخم ریزی . (فرهنگ نظام ). شکافتن زمین به درازا و جز آن با گاوآهن یابا بیل و امثال آن . و رجوع به شخم و شخم زدن شود.
-
شخم کلشی
لغتنامه دهخدا
شخم کلشی . [ ش ُ م ِ ک ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شخمی که بدان کلش را از زمین برآرند. (یادداشت مؤلف ).