کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخصی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غرض شخصی
لغتنامه دهخدا
غرض شخصی . [ غ َ رَ ض ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غرض نفسانی . سود خود جستن و دشمنی و کینه داشتن با کسی . رجوع به غرض و غرض نفسانی شود.
-
جستوجو در متن
-
بارنانه کردن
لغتنامه دهخدا
بارنانه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شخصی که نفس خود را به مهلکه اندازد. (شعوری ج 1 ورق 179 برگ ب ). زود در مخاطره و هلاکت افتادن . (ناظم الاطباء) (دِمزن ). رجوع به بارانه کردن شود.
-
قیادت
لغتنامه دهخدا
قیادت . [ دَ ] (ع مص ) راهنمایی کردن . رهبری کردن . || پیشوایی کردن . || (اِمص ) راهنمایی . رهبری . || پیشوایی . || قرمساقی . جاکشی . دلالی محبت . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح حقوق جزای اسلامی ) قیادت عمل شخصی است که برای واقع ساختن مقاربت (دخول )...
-
شبلانیدن
لغتنامه دهخدا
شبلانیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) چسبانیدن باشد خواه چیزی را به چیزی بچسبانند یا شخصی خود را به کسی وابندد. (برهان ) (ناظم الاطباء). || پیوستن و وصل کردن . (ناظم الاطباء).
-
بیهوش گردانیدن
لغتنامه دهخدا
بیهوش گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) بوسیله ٔ داروی بیهوشی یا شیئی دیگر شخصی را بیهوش کردن . اِغماء. (منتهی الارب ).
-
پاراشوت
لغتنامه دهخدا
پاراشوت . (فرانسوی ، اِ) آلتی چون چتر برای کند کردن سقوط جسمی یا شخصی که از هوا فرود آید. چتر نجات .
-
تقیه کردن
لغتنامه دهخدا
تقیه کردن . [ ت َ قی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن مذهب خویش . خودداری کردن از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد : این مذهب را پوشیده و پنهان میداشتند و تقیه میکردند. (تاریخ قم ص 241). و رجوع به تقیه ش...
-
والوچانیدن
لغتنامه دهخدا
والوچانیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) تقلید کردن و گفتگو کردن و حرف زدن شخصی را به طریق آن شخص واگفتن . (برهان قاطع) (آنندراج ). تقلید کردن و گفتگو کردن و حرف زدن به نحوی که دیگری می کند و حرف می زند. (ناظم الاطباء). والوچیدن کسی را. تقلید او را درآوردن . ا...
-
فهمانیدن
لغتنامه دهخدا
فهمانیدن . [ ف َ دَ ] (مص جعلی ) فهماندن . مطلبی را به دیگری حالی کردن . موجب فهمیدن شخصی دیگر شدن . (فرهنگ فارسی معین ). از فهم عربی و پساوند مصدری متعدی فارسی ساخته شده است . تفهیم . حالی کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
لم دادن
لغتنامه دهخدا
لم دادن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) یک بری بر بالش یا مخده ای تکیه کردن برای تمدد اعصاب . لمیدن . به راحت به یک سوی بدن نیمه دراز کشیدن .- در ماشین های شخصی لم دادن یا لمیدن ؛ یک بری تکیه کردن .
-
اکاء
لغتنامه دهخدا
اکاء. [ اِ ] (ع مص ) اکاءة. اراده ٔ کاری کردن و ناگهان بعلت رسیدن شخصی از آن ترسیدن و از اراده ٔ خود بازماندن و بددلی کردن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به اکاءة شود.
-
اکاءة
لغتنامه دهخدا
اکاءة. [ اِ ءَ ] (ع مص ) اراده ٔ کاری کردن و ناگهان بعلت رسیدن شخصی از آن ترسیدن و از اراده ٔ خود بازماندن و بددلی کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اکاء شود.
-
کول کردن
لغتنامه دهخدا
کول کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، حمل کردن بار یا شخصی را بر روی شانه یا پشت . (فرهنگ فارسی معین ). بر پشت برداشتن کسی یا چیزی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کول گرفتن . کسی را بر پشت خود گرفتن و راه بردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ ج...
-
دلالة
لغتنامه دهخدا
دلالة. [ دَ ل َ ] (ع مص ) رهنمونی کردن کسی را و توفیق راست کرداری دادن به وی . (از منتهی الارب ). راه نمودن . (المصادر زوزنی ) (دهار). راهنمایی کردن به راه صواب و ارشاد کردن و هدایت نمودن . چنین شخصی را «دال » و آن شی ٔ را «مدلول علیه » گویند. (از اق...