کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخصیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخصیت
لغتنامه دهخدا
شخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار،...
-
واژههای مشابه
-
بی شخصیت
لغتنامه دهخدا
بی شخصیت . [ ش َ صی ی َ ] (ص مرکب ) که شخصیت ندارد. رجوع به شخصیت شود.
-
واژههای همآوا
-
شخصیة
لغتنامه دهخدا
شخصیة. [ ش َ صی ی َ ](ع ص نسبی ) مؤنث شخصی . منسوب به شخص . ج ، شخصیات .- احوال شخصیة ؛ مسائل مربوط به شخص از نظر تابعیت و سن و جنسیت و ولادت و فوت و ازدواج و طلاق . رجوع به احوال شخصی شود.- قضیه ٔ شخصیة ؛ در اصطلاح منطق قضایایی هستند که موضوع آنها ...
-
جستوجو در متن
-
زیتن
لغتنامه دهخدا
زیتن . [ ت َ ] (اِخ ) ژان کنت (1770 - 1848 م .). فیلدمارشال پروسی که در واترلو و لایپزیک شخصیت خود را نشان داد و ممتاز گردید. (از لاروس ).
-
ژان ژئومتر
لغتنامه دهخدا
ژان ژئومتر. [ ژِ ءُ م ِ ] (اِخ ) شاعر بیزانسی در قرن دهم میلادی . او یکی از شخصیت های برجسته ٔ ادبیات بیزانس است .
-
سام
لغتنامه دهخدا
سام . (اِخ ) عموسام . شخصیت مضحکی است از دموکراسی ایالات متحده ٔآمریکا. نام وی معرف هزل آمیز افراد آمریکایی است .
-
بازار یافتن
لغتنامه دهخدا
بازار یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) بازار بدست آوردن . رونق پیدا کردن . || احترام و آبرو و حیثیت و شخصیت کسب کردن .
-
پرسناژ
لغتنامه دهخدا
پرسناژ. [ پ ِ س ُ ] (فرانسوی ، اِ) شخص مشهور و سرشناس . || شخصیت بازی که داخل ِ حوادث و موضوع نمایشنامه یا داستان باشد.
-
کسی
لغتنامه دهخدا
کسی . [ ک َ ] (حامص ) شخصیت . فردیت . آدمیت . (ناظم الاطباء). کس بودن . شخصیتی داشتن . در شمار مردم مهم بودن : هرکه او نام کسی یافت از آن درگه یافت ای برادر کس او باش و میندیش ز کس .سنائی .
-
حرف سبک زدن
لغتنامه دهخدا
حرف سبک زدن . [ح َ ف ِ س َ ب ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) بر زبان راندن سخنی که شخصیت گوینده را پائین تر از آنچه هست نشان دهد.
-
خوارقدر
لغتنامه دهخدا
خوارقدر. [ خوا / خا ق َ ] (ص مرکب ) بی قدر. ناچیز. پست قدر. بی شخصیت : و خوارقدرتر نزدیک ارباب وقع و مقدار. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 108).
-
رافائل
لغتنامه دهخدا
رافائل . [ ءِ ] (اِخ ) آکسل فردیناند دانشمند اقتصاددان سوئد، که بسال 1850 م . درگوتمبرگ بدنیا آمد وی دراوپسال تحصیل کردو سپس در استکهلم اقامت گزید و شخصیت اجتماعی بزرگی بدست آورد و به منشیگری انجمن نویسندگان سوئد برگزیده شد.