کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شخاییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شخاییدن
لغتنامه دهخدا
شخاییدن . [ ش َ دَ ] (مص ) ریش کردن . خلانیدن . خراشیدن . (برهان ). ریش کردن . (از فرهنگ رشیدی ). ریش کردن . خلیدن . (فرهنگ سروری ). به دندان ریش کردن . (صحاح الفرس ) : سواران خفته و این اسب بر سرْشان همی تازدکه نه کس را بکوبد سر نه کس را روی بشْخاید...
-
جستوجو در متن
-
شخائیدن
لغتنامه دهخدا
شخائیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) شخاییدن . خلانیدن . (صحاح الفرس ). ریش کردن . خلاییدن . خراشیدن . (آنندراج ).
-
شخانیدن
لغتنامه دهخدا
شخانیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) سبب خیره شدن . (ناظم الاطباء). || شخاییدن . شخاوان . (از فرهنگ رشیدی ).
-
شخاییده
لغتنامه دهخدا
شخاییده . [ ش َ دَ / دِ ] (ن مف ) ریش کرده . (فرهنگ رشیدی ). خراشیده : شخایید رخسار و میکرد آوخ ز سردی آهش شخاییده دوزخ . زراتشت بهرام .رجوع به شخاییدن شود.