کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شجام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شجام
لغتنامه دهخدا
شجام . [ ش َ ] (اِ) سجام . سرمای سختی باشد که درختان را بخشکاند. (برهان ). سرمای سخت بود. (فرهنگ نظام ) (لغت فرس اسدی ). شخته . سرمازدگی . سرمای سخت بود که درختان را خشک گرداند. (اوبهی ). شجد. شجن . سرمای سخت . (فرهنگ جهانگیری ) : سپاهی که نوروز گرد ...
-
واژههای همآوا
-
شجعم
لغتنامه دهخدا
شجعم . [ ش َ ع َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). شیر. (مهذب الاسماء). اسد. (اقرب الموارد). || کالبد انسان یا گردن آن . (منتهی الارب ). جسد انسان و به قولی گردن آن و به قولی طویل . و میم در همه ٔ معانی زاید است برای الحاق . (از اقرب الموارد). || (...
-
جستوجو در متن
-
سجام
لغتنامه دهخدا
سجام . [ س َ ] (اِ) شجام . و رجوع کنید به سجانیدن ، سجیدن ، سجد، سجن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).سرمای سخت . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به شجام شود.
-
سجن
لغتنامه دهخدا
سجن .[ س َ ج َ ] (اِ) به معنی سجد که سرمای سخت باشد. (برهان ). رجوع به سجد و شجد و شجن و سجام و شجام شود.
-
شجن
لغتنامه دهخدا
شجن . [ ش َ ج َ ] (اِ) شجلیز است که سرمای سخت باشد. (برهان ). رجوع به شجام و شجد شود.
-
شخد
لغتنامه دهخدا
شخد. [ ش َ ] (اِ) شجام . شخته . سرمای سخت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شخته شود.
-
آفت زده
لغتنامه دهخدا
آفت زده . [ ف َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آفت رسیده . کِشتی به آفتهائی چون تگرگ و شجام و ملخ و سن و زنگ و سیل دچارشده .
-
بشجاییدن
لغتنامه دهخدا
بشجاییدن . [ ب َ دَ ] (مص ) شجاییدن . بشجیدن . یخ زدن . سرمازدن . شجام زدن : صورت خشمت ار زهیبت خویش ذره ای را بخاک بنماید.خاک دریا شود بسوزد آب بفسرد آفتاب و بشجاید. دقیقی .و رجوع به هریک از کلمات فوق در جای خود شود.
-
گردآوریدن
لغتنامه دهخدا
گردآوریدن . [ گ ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) گرد آوردن . جمع کردن . جمله کردن . فراهم آوردن . گرد کردن : سپاهی که نوروز گرد آوریدهمه نیست کردش ز ناگه شجام . دقیقی .سپاهی ازآن پس به گرد آوریدبگردید و یکسر جهان را بدید. فردوسی .به کار آمد آنها که برداشتندنه گر...
-
آفات
لغتنامه دهخدا
آفات . (ع اِ) ج ِ آفت (آفة). آسیبها : آن چهار که مطلوب است و بدین اغراض بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده ... و صیانت نفس از حوادث و آفات آنقدر که در امکان درآید. (کلیله و دمنه ). و حوادث و آفات عارضی ... در کمین . (کلیله و دمنه ).بنفش...
-
شخته
لغتنامه دهخدا
شخته . [ ش َ ت َ / ت ِ ] (اِ) شجام . شجد. شخد. شبی از زمستان صحو و بی ابر و سخت سرد. سرمای سخت خشک در شبهای زمستان پس از باریدن برف و صافی شدن هوا از ابر و مه . (یادداشت مؤلف ).- شخته کردن هوا ؛ نهایت سرد کردن که هر مایع قابل یخ بستن یخ بندد. (یاددا...
-
شجد
لغتنامه دهخدا
شجد. [ ش َ ج َ ] (اِ) به معنی شجام است که سرمای سخت باشد. (برهان ). سرمای سخت بود و هرچه را سرمای سخت از حال بگرداند، گویند: بشجائید. (اوبهی ). سرمای سخت باشد اگر کسی را سرمایی بزند، گویند: شجیده باشد. (لغت فرس اسدی ). سرمای سخت و چون کسی را سرمای سخ...
-
سپاه
لغتنامه دهخدا
سپاه . [س ِ ] (اِ) از پارسی باستان «تَخمه سپاد» ، اوستا «سپاذه » (قشون )، ارمنی عاریتی و دخیل «سپه » ، استی «افساد» و «افساد» (مقدار بسیار، سپاه ، فوج )، پهلوی «سپاه » (مجموعه ٔ لشکریان ). رجوع شود به اسپاه ، اسبه ، سپه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین )...