کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شجاعانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دلیرانه
لغتنامه دهخدا
دلیرانه . [ دِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به دلیر. مردانه . بطور شجاعت و دلاوری . (ناظم الاطباء). شجاعانه . همچون دلیران . جون شجاعان . || گستاخانه . (ناظم الاطباء). و رجوع به دلیر شود.
-
شیرگیرانه
لغتنامه دهخدا
شیرگیرانه . [ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) با حالت شیرگیر. در حال شیرگیری . شجاعانه . دلیرانه . به دلیری . به شیرگیری . به جرأت و جسارت : شیرگیرانه سوی من تازدچون پلنگی به زیرم اندازد. نظامی .و رجوع به شیرگیر شود.
-
شیرانه
لغتنامه دهخدا
شیرانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مانند شیر. چون شیر. بسان شیر. با شجاعت و بیباکی چون شیر : ور بخرگه بگذرد بیگانه روحمله بیند از سگان شیرانه او. مولوی .|| شجاعانه . با دلیری . با بیباکی و دلاوری . || شجاع و دلیر. (ناظم الاطباء).
-
ارته باذ
لغتنامه دهخدا
ارته باذ. [ اَ ت َ ] (اِخ ) اَرتاباذ. اَرتاباز. اَردَباز. نام چند تن ایرانی :1 - فرمانده سپاه خشیارشا. وی در جنگ خشیارشا با یونانیان ، شرکت داشت (480 ق . م .) و با تدبیر خویش در عقب نشینی ، 40000 سربازی را که در جنگ پلاتِه شرکت داشتند نجات بخشید. رجو...
-
ارمانگارد
لغتنامه دهخدا
ارمانگارد. [ اِ ] (اِخ ) ملکه ٔ پرُوانس ، متولده در 855 م . و متوفاة در پلِزانس به سال 890 م . وی دختر امپراطور لوئی دوم بودو به سال 877 با دوک بُسُن دوک ِ لمباردی ازدواج کردو جنگی بین لوئی و کارلُمان با بسن درگرفت و بسن بگریخت . ارمانگارد در وین محص...
-
پاگان
لغتنامه دهخدا
پاگان . (اِخ ) بلز فرانسوآ دُ. معروف به کنت دُ مروِی ّ مهندس نظامی فرانسوی . مولد بسال 1604م .1012/ هَ . ق . در آوینیون و وفات در سنه ٔ 1665م . (1075 هَ . ق .)بپاریس . وی از اخلاف خاندانی از پاتریسی هاست که در ناپل میزیستند و او خود به صنعت اسلحه ساز...
-
نسیبة
لغتنامه دهخدا
نسیبة. [ ن َ ب َ ] (اِخ ) بنت کعب بن عوف المازنیة الانصاریة، معروف به ام عمارة. از زنان شجاع و نامبردار عرب است . وی به گاه ظهور اسلام به پیغمبر ایمان آورد و در سلک صحابه ٔ وی درآمد و در جنگها شرکت جست و مردانه دوشادوش مسلمانان پیکار کرد. در جنگ احد ...
-
مردوار
لغتنامه دهخدا
مردوار. [ م َرْدْ ] (ق مرکب ) مردانه . بمردانگی . چون مردان . دلیرانه . شجاعانه : ما نیز قصد خراسان داریم دل قوی بایدداشت و مردوار پیش کار رفت . (تاریخ بیهقی ص 530). از ایشان نباید ترسید و مردوار باید پیش رفت . (تاریخ بیهقی ص 633). مردوار پیش آمدند و...
-
کارنو
لغتنامه دهخدا
کارنو. [ ن ُ ] (اِخ ) لازار. کنوانسیونل فرانسوی ، متولد در نوله . وی دانشمندی ریاضی دان و از واضعین علم هندسه ٔ جدید و عضو کمیته ٔ نجات عمومی بود.و هم اوست که چهارده لشکر جمهوری را ایجاد کرد و اسلوب جنگی جدیدی را بوجود آورد که «ژنرال هش » و «ناپلئون ...
-
مردانه
لغتنامه دهخدا
مردانه . [ م َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) خاص مردان . درخور مردان : حج زیارت کردن خانه بودحج رب البیت مردانه بود. مولوی .معنی توفیق غیر از همت مردانه چیست انتظار خضر بردن ای دل فرزانه چیست . صائب . || متعلق به مردان . برای مردان . مخصوص به مردان ...
-
گودرز
لغتنامه دهخدا
گودرز. [ دَ ] (اِخ ) نام دو پهلوان دیگر است از ایران : یکی پسر قارن بن کاوه ٔ آهنگر که حکومت صفاهان کرد و دیگری پسر کشواد که پدر گیو باشد. (برهان ). و نیز نام دو پهلون بوده از ایران ، یکی نام پسر قارن بن کاوه ٔ آهنگر که حکومت اسپاهان داشت ، دویم پسر ...