کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شج
لغتنامه دهخدا
شج . [ ش َ ] (اِ) زمین سفید سخت کم گیاه را گویند که در آن غله نروید. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
شج
لغتنامه دهخدا
شج . [ ش َج ج ] (ع مص ) سر کسی شکستن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || قوت شراب به آب بشکستن . (تاج المصادر بیهقی ). آمیختن شراب رابه آب . (از منتهی الارب ). || شکافتن کشتی دریا را. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || طی کردن بیابان را. (...
-
شج
لغتنامه دهخدا
شج . [ ش ُ ] (اِ) شش . ریه . (مهذب الاسماء ذیل ریه ).
-
جستوجو در متن
-
شجاج
لغتنامه دهخدا
شجاج . [ ش ِ ] (ع مص ) با هم سر شکستن : یقال بینهم شجاج ؛ ای شج بعضهم بعضا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شجیة
لغتنامه دهخدا
شجیة. [ ش َ ی َ / جی ی َ ] (ع ص ) زن اندوهگین . (منتهی الارب ). امراءة شجیة؛ زن اندوهگین . (از اقرب الموارد). رجل شج و امراءة شجیة به تخفیف یاء، ولی برخلاف قیاس یاء را در نسبت مشدد ساختند و حال آنکه بر طبق قیاس باید شجویة باشد و توجیهی برای آن شده اس...
-
آملیلس
لغتنامه دهخدا
آملیلس . [ م ِ لی ل ِ ] (اِ) آآمِلیلِس . بلغت بربری و مغربی نباتیست میان شج-ر و گ-یاه و در بلاد مغرب باشد. طول آن چندِ قامت آدمی و زیادت . برگش چون مورْد و نرم ، ثمرش باندازه ٔ بار سرو. ابتدا سبز و چون برسد سیاه و نرم شود. چوب آن سخت و صلب و اندرون آ...
-
شش
لغتنامه دهخدا
شش . [ ش ُ ] (اِ) ریه و سل و یکی از احشای محتوی در سینه ٔ انسان و دیگر حیوانات که آلت عمده ای است مر عمل تنفس را و قدمای از اطبا آن را بادزن و مروحه ٔ دل می دانستند. (ناظم الاطباء). نام عضوی است درون سینه که به هندی پهیپرا گویند. (غیاث اللغات ). چیزی...
-
لینة
لغتنامه دهخدا
لینة. [ ن َ ] (اِخ ) آبکی است به راه مکه کنده ٔ حضرت سلیمان . (منتهی الارب ). موضعی است در دیار نجد... مقابل هُر. سکونی گوید: منزل چهارم واسط به مکه . و نیز لینة آبی است بنی غاضرة را که شیاطین سلیمان کنده اند. (از معجم البلدان ). موضعی در طریق واسط ب...
-
شکافتن
لغتنامه دهخدا
شکافتن . [ ش ِ / ش َ ت َ] (مص ) پاره کردن . (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). خرق کردن . شق کردن .خرق . صدع . خرع . شِق ّ. شَق ّ. منشق کردن : شکافتن هیزم . دریدن دوخته . مقابل دوختن . (یادداشت مؤلف ) : از اژدهای هفت سر مترس از مردم نمام بترس ک...