کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شتن
لغتنامه دهخدا
شتن . [ ش َ ] (ع مص ) بافتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) رجل شتن الکف ؛ مرد درشت دست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شتن
لغتنامه دهخدا
شتن . [ ش َ ت َ ] (هزوارش ، اِ) بلغت زند و پازند به معنی شهر باشد و به عربی مدینه گویند. (برهان ).
-
واژههای همآوا
-
شطن
لغتنامه دهخدا
شطن . [ ش َ ] (ع مص ) بستن چیزی را به رسن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ببستن چهارپای به رسن . (تاج المصادر بیهقی ). || مخالفت کردن صاحب خود را به قصد و اراده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء...
-
شطن
لغتنامه دهخدا
شطن . [ ش َ طَ ] (ع اِ) رسن دراز. ج ، اَشطان . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رسن دراز یا عام است . (آنندراج ) (منتهی الارب ). حبل . (المصادر زوزنی ). ریسمان . نخ . رشته . ریسمان دراز. (یادداشت مؤلف ). رسن . (مهذب الاسماء). رسن دراز. (غیاث اللغات...
-
جستوجو در متن
-
شتون
لغتنامه دهخدا
شتون . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ثوب شتون ؛ جامه ٔ نرم . (ازمحیط المحیط) (از اقرب الموارد). || به معنی شاتن ، بافنده ٔ جامه است . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). بافنده . (منتهی الارب ). || جامه های نرم . گویا ج ِ شتن است . (منتهی الارب ). به صیغه ٔ جمع...
-
بافتن
لغتنامه دهخدا
بافتن . [ ت َ ] (مص ) بمعنی نسج عربی است که در پارچه و حصیر و کرباس و غیره استعمال میشود. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). بافندگی . نسج کردن جامه و مانند آن . (آنندراج ). پارچه درست کردن . پود را در تار داخل کردن و آنها را درهم نمودن . (ناظم الاطباء). نَسج ...
-
درشت
لغتنامه دهخدا
درشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل . (منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس .جاسی ٔ. جحنش . جرعب . جشیب . جلحمد. جِلَّوذ. خَشِب . ...