کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتر کشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شتر کشتن
لغتنامه دهخدا
شتر کشتن . [ ش ُ ت ُ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) نحر کردن شتر. اشتر سر بریدن : اجتزار، جزر؛ شتر کشتن . (منتهی الارب ). رجوع به اشتر کشتن شود.
-
واژههای مشابه
-
گیاه شتر
لغتنامه دهخدا
گیاه شتر. [ هَِش ُ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی که به شتر ماند و از آن کتیرا گیرند. (ناظم الاطباء) : شتر را ز ریحان و سنبل ز گل گیاه شتر بهتر آید خورش .(از فرهنگ شعوری ج 2 ص 310).
-
گردن شتر
لغتنامه دهخدا
گردن شتر. [ گ َ دَ ن ِ ش ُ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عنق جمل . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || کنایه از همیان پرزر باشد. (برهان ) : به گردن شتر اندر شراب زر بخشی به پای پیل گه خشم خصم فرسایی . مجیر بیلقانی .و رجوع به گردن اشتر شود.
-
شتر چرانیدن
لغتنامه دهخدا
شتر چرانیدن . [ ش ُ ت ُ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) شتر به مرتع و خارزار داشتن تا خار و گیاه خورد. عَدس . (منتهی الارب ). رجوع به اشتر چرانیدن شود.
-
شتر ساختن
لغتنامه دهخدا
شتر ساختن . [ ش ُ ت ُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه است از مال کسی را خوردن . (از یادداشت مؤلف ): برای فلان شتر ساخت ؛ برای او حساب سازی کرد. مالش را خورد و برایش حساب بالا آورد.
-
شتر شاه
لغتنامه دهخدا
شتر شاه . [ ش ُ ت ُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شتر خاصه . اشتر خاصه . || تعبیری است تحقیرآمیز و موهن برای آدمهای بی پروا و بی احتیاط و عاری از رعایت آداب و رسوم : فلان کس سرش را انداخت پایین و بدون سلام و علیک مثل شتر شاه آمد توی خانه . (فرهنگ لغا...
-
شتر صالح
لغتنامه دهخدا
شتر صالح . [ ش ُ ت ُ رِ ل ِ ] (اِخ ) ناقه ٔصالح . شتر که به صالح پیمبر تعلق داشت و خداوند او را حجت بر دعوی نبوت صالح قرار داده بوده و صالح مردم را از آزار ناقه برحذر داشته بود ولی روزی کافران در کمین ناقه ٔ صالح نشستند، چون از آبشخور بازآمد نخست پی ...
-
شتر قربانی
لغتنامه دهخدا
شتر قربانی . [ ش ُ ت ُ رِ ق ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شتر که جهت نحر در عید قربان آماده کرده باشند. شتر که نحر کردن را باشد به عید قربان .- امثال :مِثل ِ شتر قربانی ؛ بیش از حد آراسته و زودتر از انتظار سپری شده . شتر را قبل از قربانی شدن بسیار آرا...
-
شتر لوک
لغتنامه دهخدا
شتر لوک . [ ش ُ ت ُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوعی شتر کم موی بارکش است . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به لوک شود. || آدم بی قواره و بی ریخت و کسی را که پشم و پیله اش ریخته یا بر اثر بیماری و علل دیگر شکلی ناهنجار به خود گرفته ا...
-
کاروان شتر
لغتنامه دهخدا
کاروان شتر. [ کارْ / رِ ن ِ ش ُ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قافله ای از اشتران طَریدَه . (منتهی الارب ).
-
مایه شتر
لغتنامه دهخدا
مایه شتر. [ ی َ / ی ِ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) مانند گاودارو چیزی است که زنان برای فربه شدن خورند. شترمایه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
چال شتر
لغتنامه دهخدا
چال شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِمرکب ) دوغی که از شیر اشتر سازند. (ناظم الاطباء).
-
خانقاه شتر
لغتنامه دهخدا
خانقاه شتر. [ ن َ / ن ِ هَِ ش ُ ت ُ ] (اِخ ) نام ناحیتی بوده است بر سر راه گنجه . مستوفی در نزهة القلوب آرد: از قراباغ تا دیه هر سه فرسنگ ، ازو تا غرق پنج فرسنگ ، ازو تا دیه لبندان چهار فرسنگ ، ازو تا بازار جوق سه فرسنگ ، ازو تا شهر بردع چهار فرسنگ ا...
-
خار شتر
لغتنامه دهخدا
خار شتر. [ رِ ش ُ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاری معروف است و آن جنسی باشد از خار که شتر از خوردن آن فربه شود. (برهان قاطع). نام گیاهی است خاردار که شتر از خوردن آن فربه شود. (برهان قاطع). نام گیاهی است خاردار که شتر آن رابرغبت تمام خورد آن را اش...