کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شترگاو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شترگاو
لغتنامه دهخدا
شترگاو. [ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) اشترگاو. اشترگاوپلنگ . شترگاوپلنگ . مخفف شترگاوپلنگ است که به عربی زرافه باشد. (انجمن آرا). جانوری است که آن را به عربی زرافه گویند. سر آن جانور به سر شتر و گویند به سرگاو کوهی بماند و سینه و سم و شاخ او به سینه و سم و ...
-
جستوجو در متن
-
شترگاوپلنگ
لغتنامه دهخدا
شترگاوپلنگ . [ ش ُ ت ُ وْ پ َ ل َ ] (اِ مرکب ) به معنی اشترگاو و شترگاو که همان زرافه است . گاوپلنگ . حیوانی است افریقایی که به قدر استر است ، پایش مثل پای گاو، و سم دارد و گردنش مثل شتر بلند و رنگ بدنش مثل بدن پلنگ خط و خالی است و نام عربیش زرافه اس...
-
اشترگاو
لغتنامه دهخدا
اشترگاو. [اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) نام جانوری است که آنرا زرافه گویند. (جهانگیری ). زرافه را گویند و آن جانوری است میان اشتر و گاو، چنانکه استر میان اسب و خر است . (برهان ) (آنندراج ). حیوانی است که سر و گردنش به شتر و پاهایش به گاو شبیه است و اشترگاوپلنگ...
-
اشترگاوپلنگ
لغتنامه دهخدا
اشترگاوپلنگ . [ اُ ت ُ پ َ ل َ ] (اِ مرکب ) حیوانی است که بعربی زرافه گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). شترگاوپلنگ . همان شترمرغ است [ کذا ]. (شرفنامه ٔ منیری ). زرافه . (دهار). مِنضَحَه . منضَخَه . نَضّاحه . حیوانی است میان گاو وحشی و شتر حبشی ...
-
اشترمرغ
لغتنامه دهخدا
اشترمرغ . [اُ ت ُ م ُ ] (اِ مرکب ) پرنده ای است که پای او شبیه به پای شتر است و سنگ و آتش خورد و با پایهای خود سنگ بر هر چیز که خواهد زند و خطا نکند و عربان او را نعامه گویند. (برهان ) (آنندراج ). جانوری است که پر دارد و پایش چون شتر، و آتش را خورد. ...
-
پلنگ
لغتنامه دهخدا
پلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِ) جانوری است از رده ٔ پستانداران از راسته ٔ گوشتخواران جزو تیره ٔ گربه سانان با خالهای سیاه روی پوست و گونه های متعدد. گویند که دشمن شیر است . (از فرهنگ فارسی معین ) (از برهان قاطع). جانوری شبیه گربه از جنس یوزپلنگ که در افریقا ...
-
گاو
لغتنامه دهخدا
گاو. (اِ) ایرانی باستان : گاو ، پهلوی : گاو ، کردی : گا . افغانی : گوا . اُسِّتی : یگ ، قوگ (گاو ماده ). بلوچی : گک گکس (گاو، گاو ماده ، گاو نر). وخی : گیو ، گو . سریکلی : ژَئو .شغنی : ژائو . سنگلچی و منجی . گائو. یغنوبی ، گوا . (اساس اشتقاق اللغة ص ...