کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شترمرغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شترمرغ
لغتنامه دهخدا
شترمرغ . [ ش ُ ت ُ م ُ ] (اِ مرکب ) نعامه .ظلیم . اشترلک . (مؤید الفضلاء). اشترمرغ . مرغی باشد شبیه به شتر و عربان نعامه خوانند. (برهان ). نوعی است از مرغ که در بعضی اعضا مشابه به شتر باشد گویند که آتش هم میخورد. (غیاث اللغات ). حیوانی است که گردن و...
-
جستوجو در متن
-
نقنق
لغتنامه دهخدا
نقنق . [ ن ِ ن ِ ] (ع اِ) شترمرغ گریزان یا سبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ظلیم . شترمرغ . (از اقرب الموارد). شترمرغ یا شترمرغ نافر و گریزان یا شترمرغ سبک وزن . (از متن اللغة). تأنیث آن نقنقة است . (از منتهی الارب ). ج ، نَقانِق .
-
نغض
لغتنامه دهخدا
نغض . [ ن ِ ] (ع اِ) شترمرغ نر یا گله ٔ شترمرغ . (ناظم الاطباء). رجوع به نَغض شود.
-
وجج
لغتنامه دهخدا
وجج .[ وُ ج ُ ] (ع ص ) شترمرغ تیزرو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). شترمرغ تیزدو. (ناظم الاطباء).
-
زفف
لغتنامه دهخدا
زفف . [ زَ ف َ ] (ع مص ) بسیارزف شدن شترمرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دارای پرهای ریزه شدن شترمرغ . (ناظم الاطباء).
-
کازآر
لغتنامه دهخدا
کازآر. [ زُ ] (فرانسوی ، اِ) شترمرغ استرالیایی .
-
حتک
لغتنامه دهخدا
حتک . [ ح َ ] (ع اِ) پرهای گردن شترمرغ .
-
سفنج
لغتنامه دهخدا
سفنج . [ س َ ف َن ْ ن َ ] (ع اِ) شترمرغ نر سبکرو. (منتهی الارب ). شترمرغ زودرو. (مهذب الاسماء). || مرغی است که بسیار جست کند. (منتهی الارب ).
-
صتع
لغتنامه دهخدا
صتع. [ ص َ ت َ ] (ع اِ) گردش . || سختی تار سر شترمرغ . || نرمی و لطافت سر شترمرغ . || جوان توانا. || گورخر. (منتهی الارب ).
-
مرئلة
لغتنامه دهخدا
مرئلة. [ م ُ ءِ ل َ ] (ع ص ) شترمرغ ماده ٔ با بچه شترمرغ . (منتهی الارب ): نعامة مرئلة؛ ذات رأل . (اقرب الموارد).
-
ادحی
لغتنامه دهخدا
ادحی . [ اُ حی ی ] (ع اِ) آشیان شترمرغ . (مهذب الاسماء). جای بیضه نهادن شترمرغ در ریگستان و جای چوزه برآوردن آن . اُدحیّه . اُدحوّه . ج ، اَداحی .
-
ازف
لغتنامه دهخدا
ازف . [ اَ زَف ف ] (ع ص ) هَیْق ٌ ازف ؛ شترمرغ نر بسیار پرریزه دار. شترمرغ بسیارزف بهم پیچیده . (منتهی الارب ).
-
ام رئال
لغتنامه دهخدا
ام رئال . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (مؤید الفضلاء). در المرصع ام الرئال بمعنی شترمرغ آمده و رئال جمع رأل بمعنی بچه ٔ شترمرغ است .
-
انقخ
لغتنامه دهخدا
انقخ . [ اَ ق َ ] (ع ص ) شترمرغ اندک دماغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).شترمرغ که مغز کله ٔ آن اندک باشد. (ناظم الاطباء).