کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شتربانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شتربانی
لغتنامه دهخدا
شتربانی . [ ش ُ ت ُ ] (حامص مرکب ) اشتربانی . عمل شتربان .ساربانی . جمالی . ساروانی . نگهبانی شتر : به شتربانی و گله داری کردی آهستگی و هشیاری . نظامی .رجوع به اشتربانی شود.
-
جستوجو در متن
-
اشتربانی
لغتنامه دهخدا
اشتربانی . [اُ ت ُ ] (حامص مرکب ) شتربانی . ساربانی . شترچرانی .
-
شترچرانی
لغتنامه دهخدا
شترچرانی . [ ش ُ ت ُ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) عمل شترچران . نگهبانی شتر. اشترچرانی . ساربانی . شتربانی . رجوع به اشترچرانی شود.
-
شتروانی
لغتنامه دهخدا
شتروانی . [ ش ُ ت ُ ] (حامص مرکب ) اشتروانی . عمل شتروان . کار شتربان . شتربانی . ساربانی .
-
شترداری
لغتنامه دهخدا
شترداری . [ ش ُ ت ُ ] (حامص مرکب ) عمل شتردار. نگهبانی شتر. ساربانی . ساروانی . شتربانی . || شتر داشتن و مالک شتر بودن . رجوع به اشترداری شود.
-
ساربانی
لغتنامه دهخدا
ساربانی . (حامص مرکب ) عمل ساربان . حرفه ٔ ساربان . ساربان بودن . ساربانی کردن . حفاظت شتر کردن . صاحب و مالک شتر بودن . نگاهداری شتر کردن . ساروانی . شتربانی . اشترداری . جمالی . رجوع به ساربان شود.
-
معرس
لغتنامه دهخدا
معرس . [ م ِ رَ ] (ع ص ) شتربان ماهر در شتربانی که براند وقت نشاط و فرود آید وقت سستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه بسیار ازدواج کند. (از اقرب الموارد).
-
ترعایة
لغتنامه دهخدا
ترعایة. [ ت ِ / ت ُ ی َ ] (ع ص ) تَرْعیّة . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مرد نیکو چراننده و نیکو سیاست کننده ٔ شتران ، و آن که شتربانی پیشه ٔ او و پیشه ٔ پدران او باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ترعیة شود.
-
تراعیة
لغتنامه دهخدا
تراعیة. [ ت ُ / ت ِ عی ی َ ] (ع اِ) ترعی . ترعیة. ترعایة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مرد نیکو چراننده و نیکو سیاست کننده ٔ شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مردی که شتربانی پیشه ٔ او و پیشه ٔ پدران او باشد. (منتهی الارب ...
-
ترعی
لغتنامه دهخدا
ترعی .[ ت ِ عی ی ] (ع ص ) مرد نیکو چراننده و نیکو سیاست کننده ٔ شتران . یا آن که شتربانی پیشه ٔ او و پیشه ٔ پدران اوست . (منتهی الارب ). رجل ترعایة. (ناظم الاطباء). تِرعْایة. تراعیة [ ت ِ / ت ُ ی َ ] . نیکو چراننده ٔ شتر. (از اقرب الموارد). و رجوع به...
-
شتربان
لغتنامه دهخدا
شتربان . [ ش ُ ت ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) اشتربان . ساربان . ساروان . راننده ٔ شتر. به معنی ساربان که از عالم (از قبیل ) فیل بان باشد. (آنندراج ). ساربان و کسی که خدمت شتر میکند. (ناظم الاطباء).جامل . جمال . ضفاط. فداد. (منتهی الارب ) : دهقان بی ده اس...
-
معقب
لغتنامه دهخدا
معقب . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) معجر زنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چادر زنان . (ناظم الاطباء). || گوشواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتربان ماهر در شتربانی . || آنکه خلیفه کرده باشند او را بعد اما...
-
بانی
لغتنامه دهخدا
بانی . (پسوند) (از: بان پسوند حفاظت + ی حاصل مصدر) این ترکیب تنها بکار نرود و بلکه «بان » به آخر اسامی درآید و اسم مرکب سازد و سپس یاء به آن اضافه شودو معنی مصدری و غیره بدان دهد چون : آس بانی ، آسیابانی ، اشتربانی ، بادبانی ، باغبانی ، پاسبانی ، پال...
-
گله داری
لغتنامه دهخدا
گله داری . [ گ َ ل َ / ل ِ / گ َل ْ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل گله دار. شبانی . چوپانی : به شتربانی و گله داری کردی آهستگی و هشیاری . نظامی (هفت پیکر ص 28).... گله داری در ایران بر دو قسم است : یکی آنکه در قراء و قصبات مالکان و زارعان مقداری گوسفند...