کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شب چراغک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دختران شب
لغتنامه دهخدا
دختران شب . [ دُ ت َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) هسپریدس در اساطیر یونان نام چندتن از پریان که بکمک اژدهای موسوم به لادون از درخت سیبی که گایا آنرا در موقع عروسی هرا با زئوس به هرا هدیه داده بود و میوه ٔ زرین میداد نگهبانی میکردند. در باب نسب و مسکن آنها روایات...
-
زاغ شب
لغتنامه دهخدا
زاغ شب . [ غ ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب تیره : چو زاغ شب به جابلسا رسید از حد جابلقابرآمدصبح رخشنده چو از یاقوت عنقائی . ناصرخسرو.و رجوع به زاغ ، پر زاغ و زاغ رنگ شود.
-
شب پیمودن
لغتنامه دهخدا
شب پیمودن . [ ش َ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) شب راه رفتن . در شب راه روی کردن . رجوع به شب پیما و شب پیمایی شود.
-
شب تجلی
لغتنامه دهخدا
شب تجلی . [ ش َ ب ِ ت َ ج َل ْ لی ] (اِخ ) شبی که موسی (ع ) را در وادی ایمن انوار الهی به مشاهده رسید. (آنندراج ) : کمال دانش او خود ز شرح مستغنی است به ماهتاب چه حاجت ، شب تجلی را.ظهیر فاریابی .
-
شب چک
لغتنامه دهخدا
شب چک . [ ش َ ب ِ چ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شبچه . شب برات را گویند که شب پانزدهم شعبان است زیراکه چک به معنی برات است . (برهان ). شب پانزدهم شعبان که شب برات هم گفته میشود. (فرهنگ نظام ). شب برات که شب پانزدهم شعبان بود. (ناظم الاطباء) : چراغان...
-
شب رفتن
لغتنامه دهخدا
شب رفتن . [ ش َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) در شب راه پیمایی کردن . در تاریکی رفتار نمودن . به هنگام شب راهی شدن . || شب به پایان رسیدن : شب رفت و حدیث ما به پایان نرسیدشب را چه گنه قصه ٔ ما بود دراز. محزون تبریزی .
-
شب زنگی
لغتنامه دهخدا
شب زنگی . [ ش َ ب ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شب گیسوفشان . کنایه از شب تاریک باشد. (انجمن آرا).
-
شب ساختن
لغتنامه دهخدا
شب ساختن . [ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) صحبت در شب . (فرهنگ نظام ). صحبت داشتن با کسی در شب . (بهار عجم ) : سواد شب خون چو از تاختن برآسود آمد به شب ساختن .نظامی .
-
شب سده
لغتنامه دهخدا
شب سده . [ ش َ ب ِ س َ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شب جشن سده . لیلةالسدق . شب دهم بهمن ماه . صاحب برهان گوید: به معنی شب آتش بلند باشدچه سده به معنی آتش بلند است و آن شب دهم بهمن ماه است و وجه تسمیه ٔ این ، آن است که چون فریدون بر ضحاک دست یا...
-
شب شدن
لغتنامه دهخدا
شب شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرارسیدن شب . (فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از آخر شدن ایام جوانی است . (بهار عجم ) : شب شد دگر که تنگ غمت را ببر کشم چون مرغ پرشکسته سری زیر پر کشم .قدری شیرازی .
-
شب شکستن
لغتنامه دهخدا
شب شکستن . [ ش َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) شب به سر بردن . مبیت . (مجموعه ٔ مترادفات ص 221). به سر شدن و به سر کردن شب . (بهار عجم ) : شب شکستن بهر شبگیر است اندر زلف توشب شکست و هیچ دل را زهره ٔ شبگیر نیست .رکنای مسیح .
-
شب عنبرین
لغتنامه دهخدا
شب عنبرین . [ ش َ ب ِ عَم ْ ب َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شب تاریک . (برهان ) (انجمن آرا). اَدهَم . چادر کبود. (مجموعه ٔ مترادفات ص 222).
-
شب فرخ
لغتنامه دهخدا
شب فرخ . [ ش َ ب ِ ف َرْ رُ ] (ترکیب وصفی ) فرخ شب . فرخنده شب . || (اِ مرکب ) نام نوایی است از موسیقی و نام لحن چهاردهم باشد از سی لحن باربد. (برهان ). نام یکی از سی لحن باربد، مطرب و شاعر خسروپرویز است . (فرهنگ نظام ).
-
شب کاینات
لغتنامه دهخدا
شب کاینات . [ ش َ ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم کون و فساد باشد. (برهان ).
-
شب کردن
لغتنامه دهخدا
شب کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صحبت داشتن با کسی در شب . (از بهار عجم ). صحبت در شب . (فرهنگ نظام ) : خلوتی ساختند و شب کردندمادر پیر را طلب کردند. امیرخسرو دهلوی .کردم به ذوق شادی شب با سگان کویش صحبت بهم خوش آید یاران باوفا را. کاتبی .|| وارد ...