کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبیه انسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علی شبیه
لغتنامه دهخدا
علی شبیه . [ ع َ ی ِش َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن حسین بن زیدبن علی بن حسین بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام علوی . مکنی به ابوالقاسم و مشهور به شبیه یا ابن الشبیه . رجوع به علی علوی (ابن عبداﷲبن علی بن ...) شود.
-
بی شبیه
لغتنامه دهخدا
بی شبیه . [ ش َ ] (ص مرکب ) (از: بی «فارسی » +شبیه «عربی ») بی همتا. بی نظیر. بی مانند : میر ابوالفضل کز فتوت و فضل در جهان بی شبیه و بی همتاست . فرخی .و رجوع به شبیه شود.
-
جستوجو در متن
-
مردم دیس
لغتنامه دهخدا
مردم دیس . [ م َ دُ ] (ص مرکب ) چون مردم . (یادداشت مرحوم دهخدا). مردم وش . مردم وار. شبیه انسان .
-
شمپانزه
لغتنامه دهخدا
شمپانزه . [ ش َ زِ ] (فرانسوی ، اِ) شامپانزه . گونه ای از میمونهای انسان نما که بدون دم است و در جنگلهای آفریقا میزید. قدش از انسان کوتاهتر و بدنش از موهای بلند پوشیده شده است . فرمول دندانیش شبیه انسان است ،ولی آرواره ٔ بزرگ قوی و همچنین دندانهای نی...
-
لعبت مطلقه
لغتنامه دهخدا
لعبت مطلقه . [ ل ُ ب َ ت ِ م ُ ل َ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) کنایه از مردم گیاه است و آن گیاهی باشد شبیه به انسان و به عربی یبروح الصنم گویند. (برهان ). اصل یبروح است و در یاء گفته شد. (اختیارات بدیعی ).
-
گوریل
لغتنامه دهخدا
گوریل . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) قسمی از میمون که شباهت تام به انسان دارد و در جنگلهای آفریقا فراوان است و دارای دو متر قد می باشد. (ناظم الاطباء). یک گونه میمون شبیه به انسان که یک نوع بیشتر ندارد. گوریلا آنژنا یا ژینا که در نواحی باختری آفریقای نزدیک...
-
حمدونه
لغتنامه دهخدا
حمدونه . [ ح َ ن َ ] (ع اِ) میمون و آن جانوری است شبیه به انسان و بعربی قرد خوانند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) : موش وبقر و پلنگ و خرگوش بکارزین چار که بگذری نهنگ آید و مارو آنگاه به اسب و گوسفند است شمارحمدونه و مرغ و سگ و خوک آخرکار.؟
-
یبروح الصنم
لغتنامه دهخدا
یبروح الصنم . [ ی َ حُص ْ ص َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) به معنی مردم گیاه و آن بیخ گیاهی است شبیه به مرد و زن به هم پیوسته دستها بر همدیگر حمایل کرده و پاها در هم محکم ساخته . نر را پای راست بر پای چپ ماده افتاده باشد ماده را بر عکس آن . هرکه او را کنده از ...
-
مرء
لغتنامه دهخدا
مرء. [ م َرء ] (ع اِ) مرد. (ترجمان علامه جرجانی ) (منتهی الارب ). مرد. مقابل زن . || انسان . (اقرب الموارد). نوع انسانی . (ناظم الاطباء). بر انسان اعم از مرد یا زن نیز اطلاق شود. (از متن اللغة) : گفت پیغمبر به تمییز کسان مرء مخفی لدی طی اللسان . مولو...
-
میمون
لغتنامه دهخدا
میمون . [ م َ مو / م ِ مو ] (اِ) بوزینه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). جانوری است معروف و آن برزخ است میان انسان و حیوان غیرناطق . (برهان ). میمونها خود راسته ای را از پستانداران تشکیل میدهند شکل دست و پای آنها شبیه دست انسان است از اینجهت آنها را «...
-
غارنشینی
لغتنامه دهخدا
غارنشینی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) وضع زندگی مردمی که در ازمنه ٔ ماقبل تاریخ در غار زندگی می کردند. مرحوم اقبال آشتیانی در کلیات تاریخ تمدن جدید ص 4گوید: «اولین آثاری که از انسان واقعی بدست آمد از 30000 سال قبل است و بیشتر آنها نیز متعلق به اروپای غربی ...
-
فلج
لغتنامه دهخدا
فلج . [ ف ُ ل ُ ] (اِخ ) نام بتی بوده است ازآن ِ بنی طی در نجد، و آن در وسط اجاء قرار داشته و بصورت تلی سرخ فام شبیه انسان بوده و دو شمشیر داشته که حارث بن ابی شمشیر آنها را بدان حمایل کرده بود و علی بن ابی طالب (ع ) این دو شمشیر را به حضور پیغمبر آو...
-
یبروح
لغتنامه دهخدا
یبروح . [ ی َ ] (اِ) لغت سریانی و به معنی ذوصورتین شامل بیخ لفاح جبلی و بری است چنانکه لفاح شامل ثمر اقسام اوست و از مطلق او مراد قسم جبلی است و چون بیخ هر نوع لفاح که بزرگ باشد بشکافند شبیه به دو صورت انسان مشاهده گردد و او را از این جهت نامیده اند....
-
کنه
لغتنامه دهخدا
کنه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) جانوری که بر بدن گوسفند و شتر و گاو و خر و سگ امثال اینها چسبد و مانند شپش خون خورد و به عربی قراد گویندش و اگر خون او را در شراب داخل کنند و خورند در دم مستی آرد. (برهان ) (آنندراج ) (از غیاث ). جانورکی که بر بدن گوسپند ...