کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبگیری
لغتنامه دهخدا
شبگیری .[ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شبگیر. سحری : گر کنی در جهان به شبگیری دو سلام و چهار تکبیری . سنایی .زان دعای شبانه شبگیری ترسم افتد بدین هدف تیری . نظامی .دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی . حافظ.- باد ...
-
واژههای مشابه
-
باد شبگیری
لغتنامه دهخدا
باد شبگیری . [ دِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد سحرگاهی . باد پگاه : او خرامان چو باد شبگیری به هیونی چو شیر زنجیری .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
گل خیری
لغتنامه دهخدا
گل خیری . [ گ ُ ل ِخ َ / خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از گل است که به نام گل همیشه بهار هم خوانده میشود : وآن قطره ٔباران که چکد بر گل خیری چون قطره ٔ می بر لب معشوقه ٔ میخوار. منوچهری .گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری ز فردوس آمدند امروز سبح...
-
قذاف
لغتنامه دهخدا
قذاف . [ ق َذْ ذا ] (ع اِ) ترازو. || برنشستنی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرکب و هر برنشستنی . (ناظم الاطباء). || فلاخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منجنیق . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || آنچه بدان چیزی را دور اندازند. (منتهی الار...
-
قرابة
لغتنامه دهخدا
قرابة. [ق َ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) نزدیکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خویشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، قرابات . (منتهی الارب ): هو ذوقرابتی ؛ او خویش من است . و نگویند هو قرابتی . (ناظم الاطباء). || رَحِم . (ناظم الاطباء). || آ...
-
بصباص
لغتنامه دهخدا
بصباص . [ ب َ ] (ع اِ) شیر و آب اندک . || گیاه باقی بر چوب که به دم کلاکموش ماند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بعیر بصباص ؛ شتر لاغر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتر لاغر. (آنندراج ) . || قرب بصباص ؛ قرب با کوشش که در آن فتور نب...
-
خیری
لغتنامه دهخدا
خیری . (اِ) خبازی . (از ناظم الاطباء). خیرو. (برهان ). گل زرد خوشبوی بود. (صحاح الفرس ). گلی است زردرنگ و میان آن سیاه . (براهین العجم ). گلی است زردرنگ که میان آن سیاه باشد و آنرا همیشه بهار گویند. گلی است و انواع آن بسیار است یکی از آنها سیاه رنگ ا...
-
عرق چین
لغتنامه دهخدا
عرق چین . [ ع َ رَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عرقچین . عرق چیننده . آنچه عرق و خوی را جمع کند. که جذب عرق کند : ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم . حافظ. || نوعی از کلاه است و آن را توبی نیز گویند. (برهان ). نوعی از ...
-
گل زرد
لغتنامه دهخدا
گل زرد. [ گ ُ ل ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شب بوی . (صحاح الفرس ). گیاهی است از خانواده ٔ گل سرخ . (گیاه شناسی ثابتی ص 210). گونه ای است از نسترن که در گیفان و بجنورد یافت میشود و بنام گل زرد معروف است ، یک جور از این گونه به نام گل دورنگ شناخته ...
-
هدف
لغتنامه دهخدا
هدف . [ هََ دَ ] (ع اِ) هر چیز بلند و برافراشته از بنا و ریگ توده و کوه و پشته و مانند آن . || مرد بزرگ جثه . || نشانه ٔ تیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : خیل سحاب از هر طرف رنگین کمان کرده به کف باران چو تیری بر هدف دستی توانا ریخته . خاقانی .موی...
-
تکبیر
لغتنامه دهخدا
تکبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بزرگ و کلان گردانیدن چیزی را و بزرگ شمردن آن را و به بزرگی صفت کردن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بزرگ گردانیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). بزرگ شمردن و به بزرگی صفت کردن . (آنندراج ). بزرگ داشتن . (زوزنی ). || خدای را ...
-
غرق
لغتنامه دهخدا
غرق . [ غ َ ] (ع مص ) مأخوذ از غَرَق ، به معنی در آب فرورفتن . آب از سر گذشتن . فارسیان غرق به سکون ثانی به معنی در آب فرورفتن استعمال می کنند و در بعضی جاها قید از سر تا قدم نیز کرده اند.(از آنندراج ). مشهور و مستعمل به سکون راء است . (غیاث اللغات ...
-
دوری
لغتنامه دهخدا
دوری . (حامص ) حالت و صفت دور. دور بودن . فاصله داشتن دو چیزیا دو جا یا دو کس از هم . غرابت . غربت . حواذ. بر. نوی . مقابل قرب . مقابل نزدیکی و با کردن و گزیدن صرف شود. (یادداشت مؤلف ). نقیض نزدیکی . (لغت محلی شوشتر). بعد. (آنندراج ). سحق . (دهار). ...