کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبيه سان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شبیه
لغتنامه دهخدا
شبیه . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) همانند. مثل . یقال : «هذا شبیه ذاک »؛ این مانند آن است . (از اقرب الموارد). مانند. (متن اللغة) (منتهی الارب ). نظیر. شبه . همچون . همال . تا. چون . ند. همتا. ج ، اشباه : نمتک و بسد نزدیکشان یکی باشداز آن که هر دو به گونه شبی...
-
علی شبیه
لغتنامه دهخدا
علی شبیه . [ ع َ ی ِش َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن حسین بن زیدبن علی بن حسین بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام علوی . مکنی به ابوالقاسم و مشهور به شبیه یا ابن الشبیه . رجوع به علی علوی (ابن عبداﷲبن علی بن ...) شود.
-
بی شبیه
لغتنامه دهخدا
بی شبیه . [ ش َ ] (ص مرکب ) (از: بی «فارسی » +شبیه «عربی ») بی همتا. بی نظیر. بی مانند : میر ابوالفضل کز فتوت و فضل در جهان بی شبیه و بی همتاست . فرخی .و رجوع به شبیه شود.
-
جستوجو در متن
-
لاله سان
لغتنامه دهخدا
لاله سان . [ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مانند لاله . شبیه به لاله .
-
نی سان
لغتنامه دهخدا
نی سان . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) به معنی نی مانند، چه سان به معنی شبیه و مانند بود. (از برهان ). از: نی ، به معنی نای + سان (پسوند شباهت ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
-
مارخور
لغتنامه دهخدا
مارخور. [ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) خورنده ٔ مار.مارخوار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بود همچون گوشتی کزوی گرفتی مور خوردگشت از این سان چون کلان شد مار خور لکلک بچه . سوزنی .رجوع به مارخوار(معنی اول ) شود. || (اِ مرکب ) نوعی اُیَّل (گاو کوهی ). نوع...
-
گاو زرین
لغتنامه دهخدا
گاو زرین . [ وِ زَ / زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراحی که بشکل گاو از طلا سازند. خم شراب : چند خواهی ز آهوی سیمین گاو زرین که میخورد گلنار. خاقانی .آهوی شیرافکن ما گاو زرین زیردست از لب گاوش لعاب لعل سان انگیخته . خاقانی .ز آهوی سیمین طلب گاو ز...
-
سون
لغتنامه دهخدا
سون . (اِ) طرف . جانب . سوی . (برهان ) (آنندراج ) : به چشم اندرم دید از رون توست به جسم اندرم جنبش از سون توست . عنصری .و بر آن سون شهر تا به لب آب هیرمند. (تاریخ سیستان ).ز خون هفت دریا برآمد بهم زمین از دگر سون برون داد غم . اسدی .گفت ای خواجه گرچه...
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . (اِ) نام حرف بیست وهشتم از الفبای فارسی و بیست وچهارم از الفبای عربی . رجوع به «م » شود.- اصحاب المیم ؛ آنهائی که مطالب و اسرار و گنجینه های مخفی را جستجو میکنندزیرا نخستین حرف این کلمه «م » است . (دزی ج 2 ص 630).- چو میم ؛ مخفف چون میم . مان...
-
مشبه
لغتنامه دهخدا
مشبه . [ م ُ ش َب ْ ب َه ْ ] (ع ص ) مثل . مانند. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مانندشده و شبیه شده و مانند. و مشبه به ، تشبیه کرده شده به او. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح معانی و بیان ) در علم معانی و بیان ، آنچه که آن را به چیزی ت...
-
دستنبویه
لغتنامه دهخدا
دستنبویه . [ دَ تَم ْ ی َ / ی ِ ] (اِمرکب ) دستنبو. دستنبوی . دستنبوه . دست انبویه . دست بویه . گلوله ای که از اقسام عطریات سازند و پیوسته در دست گیرند و بوی کنند. و آنچه از لخلخه و خوشبوی که آنرا به دست توان گرفت و به عربی شمامه گویند. (برهان ). به ...
-
غشاء
لغتنامه دهخدا
غشاء. [ غ ِ ] (ع اِ) پوشش . (دهار). پوشش دل و پوشش زین و شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ): غشاءالقلب و السرج والسیف و غیره ؛ مایغشاه . ج ، اَغشِیَة. (اقرب الموارد). پوشش دل . (مهذب الاسماء) پوشش و پرده و غلاف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هرآنچه چیزی را...
-
مانند
لغتنامه دهخدا
مانند. [ ن َن ْ ] (ص ، اِ) مثل و شبیه و نظیر و شبه . (ناظم الاطباء). همانند. ماننده . همتا. شبیه . مشابه . مثل . مماثل . مشاکل . نِدّ. نَدید. نظیر. قِرن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این کلمه اگر پس از اسم (مشبه به ) آید بدون اضافه استعمال شود: سروم...
-
طرکونه
لغتنامه دهخدا
طرکونه . [ طَرْ رَ ن َ ] (اِخ ) شهری است به اندلس . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: شهری است به اندلس متصل به اعمال طرطوشه و آن میان طرطوشه و برشلونه واقع است و میان طرکونه و هر یک از دوشهر مزبور 17 فرسخ مسافت است . (از معجم البلدان ). وصاحب الحلل السندسی...