کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبهطبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طبیعی
لغتنامه دهخدا
طبیعی . [ طَ ] (ص نسبی ) (علم ...) دانشی است که از احوال اجسام طبیعی بحث میکند و موضوع آن جسم است . (از کشف الظنون ). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: طبیعی بر یکی از علوم مدون حکمت نیز اطلاق شود چه علم حکمت به دو گونه ٔ عملی و نظری تقسیم گردد و حکمت...
-
طبیعی
لغتنامه دهخدا
طبیعی . [ طَ عی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به طبیعت . غریزی . جبلی . ذاتی . فطری . نهادی . سرشتی . گوهری . گُهری . خِلقی . مقابل ِ صناعی و عملی و مصنوعی و ساختگی و معمولی : بخشش او طبیعی و گهریست بخشش دیگران به روی و ریاست . فرخی .چه بود عارض تو لاله ٔ طب...
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (اِ) شوه . شبق . معربش سبج . سنگی باشد سیاه و براق و در نرمی و سبکی همچو کاه ربا است و آن دو بابت میشود یکی آن است که از دشت قبچاق آورند و آن آبی است که به مرور ایام بسته میشود و دیگری کانی باشد که از گیلان آورند. طبیعت آن سرد...
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شب . (فرهنگ فارسی معین ). || در ترکیب با عدد آید و معنی تعداد شبها دهد: ماه دوشبه . ماه سه شبه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع اِ) مس زرد. (از اقرب الموارد).- کوز شبه ؛ کوزه ٔ برنجین .(منتهی الارب ): عنده اوانی الشَبَه و الشِبه ؛ نزد اوهست ظرفهای برنجین . (از اقرب الموارد).
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع اِ) نوعی از درخت بزرگ . (از منتهی الارب ). ج ، اشباه . (منتهی الارب ). درختی شبیه به مورد. (ناظم الاطباء). سیاه تلو. (فرهنگ فارسی معین ). || گیاهی است خاردار که شکوفه ٔ سرخ رنگ دارد و دانه ای مانند شهدانه .(منتهی الارب ). گیاه...
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع ص ، اِ) مثل . مانند. ج ، مَشابه و اشباه و مَشابیه (برخلاف قیاس ). (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): و بینهما شبه ؛ یعنی هر دو مانندند. (منتهی الارب ). رجوع به شِبْه ْ شود.- وجه شبه ؛ چیزی که مایه و اصل تشبیه شیی ٔ به دیگری با...
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش ِب ْه ْ ] (ع ص ، اِ) مانند. مثل . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، مَشابه و مَشابیه (برخلاف قیاس چون محاسن و مذاکیر). (منتهی الارب ). ج ، اشباه . (از اقرب الموارد) : تا نبود چون همای فرخ کرکس همچو نباشد به شبه باز خشین ، پند. فرخی .خوی...
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش ُ ب َه ْ ] (ع اِ) ج ِ شبهة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
شبه
لغتنامه دهخدا
شبه . [ ش ُ ب ُه ْ ] (ع اِ) هر درخت بزرگ خاردار. (از اقرب الموارد). || (ص ) گفته شده است که به معنی گیاه خوردنی است که دارای برگی چون برگ نخل باشد. (از اقرب الموارد). || (ص ) گفته شده است که به معنی خوشبوی از گیاهان است . (از اقرب الموارد).
-
شبة
لغتنامه دهخدا
شبة. [ ش َب ْ ب َ ] (ع ص ) زن جوان . (منتهی الارب ). مخفف شابة. رجوع به شابة شود.
-
نه طبیعی
لغتنامه دهخدا
نه طبیعی . [ ن َ طَ ] (ص مرکب )غیرطبیعی . مقابل طبیعی . (فرهنگ فارسی معین ) : هم به کیفیت و هم به کمیت برون آمدن وی نه طبیعی بود. (هدایةالمتعلمین ص 187،از فرهنگ فارسی معین ).
-
سال طبیعی
لغتنامه دهخدا
سال طبیعی . [ ل ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سال طبیعی عبارت است از آن مدت که اندراو یکبار گردش گرما و سرما و کشت و زه بتمامی بود و آغاز این مدت از بودن آفتاب است بنقطه ای از فلک البروج تا بدو بازآید. و از این جهت به آفتاب منسوب کرده اند این سال و ...
-
عالم طبیعی
لغتنامه دهخدا
عالم طبیعی . [ ل َ م ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از عالم طبیعی مقابل مجردات و عقول است که عالم شهادت باشد. (از مبداء ومعاد ملاصدرا ص 302). و رجوع به اسفار ج 2 ص 177 شود.
-
جسم طبیعی
لغتنامه دهخدا
جسم طبیعی .[ ج ِ م ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن است که مر او را قوت الهی جنباننده و قهرکننده است بی آلتی بر سه جهت . (از زادالمسافرین 35). جوهری است که در جهات سه گانه ٔ طول و عرض و عمق انقسام پذیر باشد و آن طبیعتی است از طبایع یا حقیقتی است از ...