کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبان هنگام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبان هنگام
لغتنامه دهخدا
شبان هنگام . [ ش َ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) هنگام شب . شب هنگام . عشیات . (مقدمه ٔ التفهیم ص قسط).
-
واژههای مشابه
-
سرخ شبان
لغتنامه دهخدا
سرخ شبان . [ س ُ ش َ ] (اِخ ) در کتب فارسی خاصه جاماسپ نامه نام موسی کلیم اﷲ است و گوید سرخ شبان باهودار و باهو به موحده بمعنی چوب دستی و عصا است و همانا رنگ چهره ٔ آن حضرت حمرت داشته : باهو چو شبان وادی ایمن نشگفت که اژدها کنی باهو.؟ (از انجمن آرای ...
-
شبان پروریده
لغتنامه دهخدا
شبان پروریده . [ ش َ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پرورده ٔ چوپان . مربای چوپان . پرورش یافته از چوپان : شبان پروریده است و از گوسفندمزیده است شیر این شه بی گزند.فردوسی .
-
شبان زاده
لغتنامه دهخدا
شبان زاده . [ ش ُ /ش َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پسر چوپان . چوپان زاده . از نسل چوپان و شبان . فرزند شبان : شبان زاده ای را چنان در کناربگیری و از کس نیایدت عار. فردوسی .یکی تاج با او بد و مهر شاه شبان زاده را آرزو کرد گاه که ساسان شبان و شبا...
-
شبان فریب
لغتنامه دهخدا
شبان فریب . [ ش ُ / ش َ ف َ ] (نف مرکب ) فریبنده ٔ شبان . از راه برنده ٔ چوپان . || (اِ مرکب ) نام مرغی است کوچک شبیه به باشه و بعضی گویند شبیه به فراشتروک است و بعضی مرغ عیسی را شبان فریبک خوانند. مجملاً گویند چنان بر روی زمین نشیند که هرکس او را بب...
-
شبان فریبک
لغتنامه دهخدا
شبان فریبک . [ ش ُ / ش َ ف َ ب َ ] (اِ مرکب ) همان شبان فریب است که مرغ کوچک شبیه به باشه باشد. (برهان قاطع). رجوع به شبان فریب ، شبان فریو و شبان فریوک شود.
-
شبان فریو
لغتنامه دهخدا
شبان فریو. [ ش ُ / ش َ ف َی ْوْ ] (اِ مرکب ) شبان فریب که پرنده ٔ شبان بازی ده باشد. (برهان قاطع). به معنی شبان فریب و شبان فریوک است . (از آنندراج ). رجوع به شبان فریب ، شبان فریبک و شبان فریوک شود.
-
شبان فریوک
لغتنامه دهخدا
شبان فریوک . [ ش ُ / ش َ ف َ وَ ] (اِ مرکب ) به معنی شبان فریب است . (فرهنگ جهانگیری ). به معنی شبان فریبک است . (برهان قاطع). رجوع به شبان فریب ، شبان فریو و شبان فریبک شود.
-
بی شبان
لغتنامه دهخدا
بی شبان . [ ش َ ] (ص مرکب ) (از: بی + شبان ) بی چوپان . بدون نگهبان گله . بی پاسبان رمه : مرو از پس این رمه ٔ بی شبان ز هرهایهایی چو اشتر مرم . ناصرخسرو.رجوع به شبان شود.
-
تیره شبان
لغتنامه دهخدا
تیره شبان . [ رَ ش َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند. (از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 67).
-
سرخ شبان باهودار
لغتنامه دهخدا
سرخ شبان باهودار. [ س ُ ش َ ن ِ ] (اِخ ) سرخ شبان یهوه . یهوه به عبری خدای بنی اسرائیل و یا «... یهودا» و یا «... یهودان » و در هر حال پهلوی نیست . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). جزء دوم باهودار است و باهو بمعنی چوبدست است . نام حضرت موسی علیه السلام ...
-
جستوجو در متن
-
شباهنگام
لغتنامه دهخدا
شباهنگام . [ ش َ هََ / هَِ ](اِ مرکب ، ق مرکب ) شبان هنگام . وقت شب . عشاء. (مقدمه ٔ التفهیم ص قسط). در شب . هنگام و وقت شب . (ناظم الاطباء) : شباهنگام نو پدید آید به اول ماه . (التفهیم ). پدید آیند به مغرب شباهنگام . (التفهیم ).شباهنگام کآهوی ختن کر...
-
چراننده
لغتنامه دهخدا
چراننده . [ چ َ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) شبان . چوپان . راعی . (منتهی الارب ). آنکه ستوران یا گوسپندان و غیره را چراند. آن کس که حیوانات یا طیور اهلی را بچرا برد : چماننده ٔ چرمه هنگام گردچراننده ٔ کرکس اندر نبرد. فردوسی .سپه دشمن او را رمه ای دان که د...