کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شبانه روز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شبانه روز
لغتنامه دهخدا
شبانه روز. [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شب و روز. (فرهنگ نظام ). شبان روز. بیست و چهار ساعت . یک شب و یک روز. (از ناظم الاطباء). شباروز. || (ق مرکب ) همیشه . علی الاتصال . مداوم . (ناظم الاطباء). علی الدوام .
-
جستوجو در متن
-
یکه
لغتنامه دهخدا
یکه . [ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ / ی َک ْ ک َ / ک ِ / ی ِک ْ ک َ /ک ِ ] (ص ، ق ) منفرد. تنها. یگانه . (یادداشت مؤلف ). فرید. (یادداشت مؤلف ). فرد. یک . (از ناظم الاطباء).- یکه شبانه روز ؛ روز و شب . (ناظم الاطباء).- یکه و تنها ؛ وحیداً فریداً. تک و تنها...
-
ربع
لغتنامه دهخدا
ربع. [ رِ ] (ع اِ) تب که یک روز گیرد و دو روز گذارد. (منتهی الارب ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (از ناظم الاطباء). تب که یک روز آید و دو روز نیاید چون دو سه شبانه روز هیجده ساعت می گیرد و آن ربع سه شبانه روز است ، از اینرو ربع خوانده میشود. (از اقرب ا...
-
روز
لغتنامه دهخدا
روز. (اِ) در پهلوی رُچ ، پارسی باستان رئوچه ، اوستا رئوچه ، هندی باستان رچیش ، ارمنی لئیز کردی روژ ، افغانی ورَج بلوچی رُچ و رُش ، وخی رئوج ، گیلگی روز ، فریزندی و یرنی و نطنزی رو ، سمنانی رو و روژ ، سنگسری روژ سرخه یی روز لاسگردی روز و رو شهمیرزادی ...
-
گرمباگرنب
لغتنامه دهخدا
گرمباگرنب . [ گ ُ رُ گ ُ رُمْب ْ ] (اِ صوت ) پی درپی کوفتن وزدن : هفت شبانه روز گرمباگرنب (گرمب ) عروسی کردند.
-
لیلاً و نهاراً
لغتنامه دهخدا
لیلاً و نهاراً. [ ل َ لَن ْ وَ ن َ رَن ْ ](ع ق مرکب ) شبانه روز.
-
هجر
لغتنامه دهخدا
هجر. [ هََ ج َ ] (اِخ ) شهری در یمن ، مذکر و منصرف آید و گاه مؤنث و غیرمنصرف . (ناظم الاطباء). شهری است به یمن بر مسافت یک شبانه روز از عثر، خرما را به وی نسبت کنند. (منتهی الارب ). شهری است نزدیک مدینه که بین آن و عثر یک شبانه روز راه است . مذکر و ...
-
بهت
لغتنامه دهخدا
بهت . [ ب َ ] (هندی ، اِ) این نام هندوی است و معنی او رفتن ستاره است به روزی . (التفهیم ). لفظ هندی است و نزد منجمان حرکت کوکبی بود در زمان معین مثل ده روز یا پنج روزیا کمتر یا بیشتر. چون مطلق گویند مراد مقدار حرکت او بود در یک شبانه روز. (از کشاف اص...
-
غرمباغرمب
لغتنامه دهخدا
غرمباغرمب . [ غ ُ رُ غ ُ رُ ] (اِ صوت مرکب ) درتداول عامه ، آواز طبل و دهل : غرمباغرمب هفت شبانه روز عروسی کردند. گرمباگرمب . غرنباغرنب . گرنباگرنب .
-
جزمة
لغتنامه دهخدا
جزمة. [ ج َ م َ ] (ع مص ) یک بار خوردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). یک بار خوردن در شبانه روز.(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه ).
-
شب و روز
لغتنامه دهخدا
شب و روز. [ ش َ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شبانه روز. بیست و چهار ساعت . لیل و نهار. اءَصرمان . (منتهی الارب ). جدیدان . (دهار). طَریدان . (منتهی الارب ). عَصران . عُقبَة. (منتهی الارب ). || (ق مرکب ) علی الدوام . همیشه . مدام : ز روم و ز ایران پر...
-
چاشتگاهی
لغتنامه دهخدا
چاشتگاهی . (اِ مرکب ) هنگام چاشت . زمان چاشت . چاشتگاه . چاشتگاهان . چاشتگه : امیر یک روز چاشتگاهی بونصررا بخواند. (تاریخ بیهقی ). روز چهارم بوقت چاشتگاهی تاریکی ظاهر شد. (قصص الانبیاء). و موسی سه شبانه روز بود که بر کنار دریا نشسته بود چون چاشتگاهی ...
-
شب اندر روز
لغتنامه دهخدا
شب اندر روز. [ ش َ اَ دَ ] (اِ مرکب ) روز و شب . بیست و چهار ساعت شبانه روز. شب و روز در یکدیگر فرورفته . || کنایه از روشنایی و تاریکی باشد. || نام نوعی از پارچه ٔ ابریشمی سیاه وسفید در هم بافته بود که آن را روز و شب هم میگفتند. (فرهنگ نظام ). نوعی ا...
-
گرنباگرنب
لغتنامه دهخدا
گرنباگرنب . [ گ ُ رُمْبا گ ُ رُمْب ْ ] (اِ صوت ) پی در پی زدن و کوفتن طبل و دهل و دیگر آلات موسیقی : هفت شبانه روز گرنباگرنب عروسی کردند. رجوع به گرمباگرنب شود.