کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شایة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شایة
لغتنامه دهخدا
شایة. [ ی َ ] (ع اِ) قسمی لباس که اعراب اسپانیا می پوشیدند شیه .شیه افریجه . شیه للرباص . (از دزی ج 1 ص 718). || جلیقه ٔ ضخیم و ستبر آستین دار که از ماهوت و یا خز و پنبه سازند و در هنگام جنگ و نبرد جهت جلوگیری از زخم تیر و شمشیر پوشند. (از دزی ج 1 ص ...
-
واژههای مشابه
-
شایه
لغتنامه دهخدا
شایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) میوه وبعربی ثمر خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). در سنسکریت شیه بمعنی محصول زراعت و نیز بمعنی میوه است . (فرهنگ نظام ) : برومند باد آن همایون درخت که در سایه ٔ آن توان برد رخت گه از سایه آسایش جا...
-
شایه
لغتنامه دهخدا
شایه . [ ی ِه ْ ] (ع ص ) شائه : رجل شایه البصر؛ مرد تیزبینایی . (از نشوء اللغة ص 16) (از ناظم الاطباء). رجوع به شائه و شاه و شاه البصر و شاهی البصر شود.
-
واژههای همآوا
-
شئیت
لغتنامه دهخدا
شئیت . [ ش َ ] (ع ص )اسب شکوخنده و آن که سم هر دو پای او از سم هر دو دست او کوچکتر باشد. (منتهی الارب ). اسب که بسیار سکندری خورد و اصمعی گوید: آن اسبی است که سم دو پای او از سم دو دست او کوتاهتر باشد. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شاهی
لغتنامه دهخدا
شاهی . (ع ص ) تیزنظر. رجل شاهی البصر؛ مرد تیزنظر. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).- شاهی البصر و شاه البصر و شایه البصر ؛ تیزبین . (از نشوء اللغة ص 16). رجوع به شاه البصر شود.