کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شایان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شایان
لغتنامه دهخدا
شایان . (نف ) صفت فاعلی از شایستن یا شاییدن . بمعنی شاینده . لایق وسزاوار و درخور. (برهان قاطع). لایق و سزاوار. (فرهنگ جهانگیری ). سزاوار. (آنندراج ). شایسته . (فرهنگ رشیدی ). شایسته و درخور. (فرهنگ نظام ). شایگان و سزاوارو لایق و شایسته و مناسب و پس...
-
جستوجو در متن
-
قابل ذکر
لغتنامه دهخدا
قابل ذکر. [ ب ِ ل ِ ذِ ] (ص مرکب ) موضوع بااهمیت . شایسته ٔ یادآوری .شایان یادآوری . آنچه لیاقت یاد کردن را دارا بود.
-
خرپول
لغتنامه دهخدا
خرپول . [ خ َ ] (ص مرکب ) صاحب پول بسیار. (یادداشت بخط مؤلف ). صاحب مکنت بسیار. آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفاده ٔ شایان از آن نتواند کرد.
-
خرپولی
لغتنامه دهخدا
خرپولی . [ خ َ ] (حامص مرکب ) حالت خرپول . حالت آنکه پول زیاد فراهم آورده است و استفاده ٔ شایان نمیکند.
-
انترسان
لغتنامه دهخدا
انترسان . [ اَ ت ِ رِ ] (فرانسوی ، ص ) جالب . جالب توجه . شایان دقت . جاذب . (از فرهنگ فرانسه - فارسی سعید نفیسی ).
-
اپینه
لغتنامه دهخدا
اپینه . [ اِ ن ِ ] (اِخ ) لوئیز د لا لیو د... . از زنان نامی ، متولد در والانسین . وی ولینعمت ژان ژاک روسو بود و از وی خاطرات شایان توجهی بجا مانده است (1726 - 1783 م .).
-
تو
لغتنامه دهخدا
تو. (اِخ ) ژاک اگوست دو (1553 - 1617 م .). قاضی و تاریخ دان فرانسوی . وی در پاریس متولد شد. او راست : «تاریخ دوران من » به زبان لاتینی که اثری است شایان توجه و مفید.
-
گوهر فشاندن
لغتنامه دهخدا
گوهر فشاندن . [ گ َ / گُو هََ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) پراکندن گوهر. در پاشیدن . ریختن و نثار کردن جواهر. || بخشش های شایان کردن . کرم و سخاوت نمایان کردن . || باران باریدن از ابر. || سخن های نادره و بلیغ و فصیح گفتن . || کلمات رسا و بلیغ نوشتن . رج...
-
کولاک کردن
لغتنامه دهخدا
کولاک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متلاطم شدن امواج دریا. (فرهنگ فارسی معین ). منقلب و طوفانی شدن دریا یا هوا که با برف و سرما همراه باشد. و رجوع به کولاک زدن شود. || در تداول عامه ، معرکه کردن . کار بزرگی انجام دادن . (فرهنگ فارسی معین ). عملی نمایا...
-
حری
لغتنامه دهخدا
حری . [ ح َ ری ی ] (ع ص ) سزاوار. (دهار). شایسته . ازدرِ. درخورِ. زیبای ِ. زیبنده ٔ. برازای ِ. برازنده ٔ. شایان ِ. بابت ِ. جدیر. حقیق . خلیق . قمین . لایق . قابل . حجی . محری . ج ، اَحْریاء : چون بروبی خاک را جمع آوری گوئیم غربال خواهم ای حری .مولوی ...
-
کندرسه
لغتنامه دهخدا
کندرسه . [ ک ُ دُ س ِ ] (اِخ ) آنتوان کاریتا مارکی دو... (1743-1794م .) ریاضی دان ، فیلسوف ، اقتصاددان و از مردان سرشناس کنوانسیون فرانسه و رئیس مجلس قانونگزاری بود. او برای فرار از مرگ با گیوتین خود را در زندان مسموم ساخت . چند اثر نقاشی قابل توجه ا...
-
جمال الدین
لغتنامه دهخدا
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن نصیر از ادیبان و شاعرانی بود که در دولت ملوک جبال ، از جمله سلطان سعید روزگار میگذرانید.تألیفاتی دارد از جمله مجلس آرای شهابی . او راست :گل که شایان باده بود رسیدآمدن وعده داده بود رسیدجنگ لاله گذشت و لشکر ...
-
پین آن تو
لغتنامه دهخدا
پین آن تو. [ ت ُ ] (اِخ ) بزرگترین ایالت شبه جزیره ٔ کره واقع در ساحل شمال شرقی چین و در جهت شمال غربی قطعه ٔ نامبرده از طرف شمال به ایالت منچوری و از سوی مشرق به ایالت هنگ گنگ و از جانب جنوب به ایالت هوانگ هو و از جهت مغرب بخلیج کره و اراضی واقعه بی...
-
دورا ارپس
لغتنامه دهخدا
دورا ارپس . [اُ رُ پ ُ ] (اِخ ) مستعمره ٔ یونانی واقع در ساحل فرات ، در شرق نینوای قدیم و موصل کنونی که سلوکیان در آن استحکامات بنا کردند. حفریات سال 1920 م . موجب کشف معابدی شده که به خرسکهایی که از جهت مطالعه ٔ مبادی هنر مسیحی شایان اهمیت اند، مزین...