کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شأمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شأمی
لغتنامه دهخدا
شأمی . [ ش َءْ ] (ص نسبی ) صورتی است از شامی . منسوب به مملکت شام . (از ناظم الاطباء). رجوع به شامی شود.
-
واژههای مشابه
-
شامی
لغتنامه دهخدا
شامی . (اِخ ) (مولانا...) شاعری از اهل دامغان بود مؤلف مجالس النفایس نویسد: بسیار تحصیل کرد و متداولات را مکرر گذارنید. بعد از آن بطب مشغول شد و اکثر کتب معتبر را دید و در طب توفیقی نیافت . شعر را نیک میگفت . (از مجالس النفایس ص 62، 235). از تاریخ ت...
-
شامی
لغتنامه دهخدا
شامی . (اِخ ) از دانشمندان و فقهای زیدی بود. رجوع شود به علی بن الحسین بن عزالدین بن الحسن بن محمد الحسنی الیمنی .
-
شامی
لغتنامه دهخدا
شامی . (اِخ ) عثمان بن محمد ازهری ، معروف به شامی و مکنی به ابوالفتح . از فقهای مذهب حنفی بود و بسال 1213 هَ . ق . درگذشت و کتاب اوایل در حدیث از آثار وی است . (از اعلام زرکلی ج 4 ص 377).
-
شامی
لغتنامه دهخدا
شامی . (ص نسبی ) مرکب از: شام و یای نسبت . منسوب به شام . از مردم شام . (یادداشت مؤلف ) (از ناظم الاطباء).- شامی کباب ؛ رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود.- عبای شامی ؛ عبا که در شام بافند و از آنجا آورند.- کباب شامی ؛ رجوع به شامی کباب شود.|| (اِ...
-
شامی
لغتنامه دهخدا
شامی . [ ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن یوسف بن علی بن یوسف . دانشمند محدث و مورخ از مردم دمشق بود وی بسال 942 هَ . ق . درگذشت از آثار اوست : السیرة الشامیة. عقود الجمان . الاتحاف بتمییز ماتبع فیه البیضاوی الکشاف . عین الاصابة فی معرفة الصحابة. مرشد السال...
-
شامی
لغتنامه دهخدا
شامی .[ ] (اِخ ) تیره ای است از قبیله ٔ حسنة (احسنة). و آن یکی از قبایل سوریه است . (از معجم قبایل العرب ).
-
شآمی
لغتنامه دهخدا
شآمی .[ ش َ می ی ] (ص نسبی ) صورتی از شامی و شأمی منسوب به شام باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به شامی شود.
-
نظام شامی
لغتنامه دهخدا
نظام شامی . [ ن ِ م ِ ] (اِخ ) رجوع به نظام الدین شامی شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابی طلحه ٔ شامی . مکنی به ابوطلحة. از روات حدیث بود. رجوع به ابوطلحة (علی بن ...) شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمد شامی خزرجی . مکنی به ابوالحسن . از فضلای قرن 11 هَ . ق . بود و در سال 1033 درگذشت . او راست : مبادرةالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف .(از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451).
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری . مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم . رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن ...) شود.
-
علی شامی
لغتنامه دهخدا
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن عزالدین بن حسن بن محمدبن صلاح بن حسن بن جبریل حسنی یمنی شامی . متکلم بود.در ربیعالاول سال 1033 هَ . ق . در مسور خولان العالیةمتولد شد و در 27 رمضان سال 1120 هَ . ق . در صنعاء درگذشت . او راست : العدل و التوحی...