کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شأس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شأس
لغتنامه دهخدا
شأس . [ ش َءْس ْ ] (اِخ ) ابن عبدة بن ناسرةبن قیس .برادر علقمةبن عبدة و شاعر بود. (از تاج العروس ).
-
شأس
لغتنامه دهخدا
شأس . [ ش َءْس ْ ] (اِخ ) ابن نهاربن اسود عبدی . ازشاعران عرب و ملقب به ممزق بود. (از منتهی الارب ).
-
شأس
لغتنامه دهخدا
شأس . [ ش َءْس ْ ] (اِخ ) نام راهی است میان خیبر وشهر مدینه ٔ منوره . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).
-
شأس
لغتنامه دهخدا
شأس . [ ش َءْس ْ ] (ع مص ) نالیدن از بیماری و درد یا نگرانی . (از ذیل اقرب الموارد). || سخت گردیدن جای . (از ذیل اقرب الموارد) (از متن اللغة). و رجوع به شئس شود.
-
واژههای مشابه
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . (اِخ ) ابن زهیربن جذیمةبن رواحة العبسی از بنی عبس . وی در عصر جاهلیت در زمان نعمان بن المنذر میزیست و در یوم منعج که آن را یوم الروهة نیز خوانند کشته شد. درعقد الفرید ذکرش ضمن نقل داستانی آمده است . رجوع به عقد الفرید چ قاهره ج 1 ص 114 و ج 6 ص ...
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . (اِخ ) ابن عقیلة. وی از بنی تمیم و برادر علقمه ٔ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجوی علقمه او را آزاد کرد. (المنجد).
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . (اِخ ) راهی میان مدینه و خیبر. (معجم البلدان ). و رجوع به شأس شود.
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . (ص ) بدخوی . (شعوری ) (ناظم الاطباء). بداخلاق . (شعوری ) : چو بنیاد جهان که بی اساس است نبیند روی راحت هرکه شاس است . (ازشعوری ).این لغت در ناظم الاطباء پارسی شمرده شده لیکن یاقوت در معجم البلدان ذیل (شاس ) بمعنی راهی میان مدینه و خیبر، در معنا...
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) صندوقی که در آن جسد قدیسان را نگاهدارند.
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . [ شاس س ] (ع ص ) لاغر و ضعیف و خشک . (منتهی الارب ). الناحل الضعیف . (اقرب الموارد).
-
ابن شاس
لغتنامه دهخدا
ابن شاس . [ اِ ن ُ ] (اِخ )ابومحمد عبداﷲبن نجم . فقیه مالکی مصری . او راست : کتاب الجواهرالثمینه . وفات 610 هَ .ق . (ابن خلکان ).
-
شاس ترسون
لغتنامه دهخدا
شاس ترسون . [ ت َ س ُ ] (اِ) شاسترسن . شطرنج هندی . نوعی از گیاهان علفی و معروف ترین قسم آن «چمن المپ » شهرت دارد.
-
شاس لولوبا
لغتنامه دهخدا
شاس لولوبا. [ لول ُ ] (اِخ ) فرانسوا، مارکی دو. ژنرال و مهندس فرانسوی . وی بسال 1754 م . در سن سورنن نزدیک مارن تولد و بسال 1833 م . وفات یافت . این ژنرال در سال 1807 م . فرماندهی عملیات نظامی محاصره ٔ دانزیک را بعهده داشت .