کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاوغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاوغر
لغتنامه دهخدا
شاوغر. [ وْ غ َ ] (اِخ ) ولایتی است بر کنار ماوراءالنهر و آنجا بیابان ریگ است و از آن سوی ریگ کافر است و مردم شاوغر بیشتر کرباس باف باشند. (لغت فرس اسدی ): نام ولایتی است از ماوراءالنهر که ساکنان آنجا بیشتر جولاهه باشند و بر یک طرف آن ولایت بیابان ری...
-
شاوغر
لغتنامه دهخدا
شاوغر. [ وْغ َ ] (اِ) نای رویین . (فرهنگ سروری ). نای رومی را نیز گفته اند که نفیر برادر کوچک کرنا باشد و آن را نای رویین هم خوانند. (برهان قاطع). نای رویین را نیز گویند و آن را شیپور نیز گویند. (فرهنگ نظام از جهانگیری ). نای رومی . نفیر. مزمار.
-
جستوجو در متن
-
شادغر
لغتنامه دهخدا
شادغر. [ غ َ ] (اِخ ) ولایتی است به ماوراءالنهر که ورای آن بیابانی است ریگستان ، کفار در آن مقام دارند و مردم آنجا اکثر جولاه باشند. (فرهنگ رشیدی ). مصحف شاوغر. رجوع به شاوغر شود.
-
شاوغری
لغتنامه دهخدا
شاوغری . [ وْغ َ ] (ص نسبی )منسوب است به یک ناحیه موسوم به شاوغر که در مرز ترک واقع است . رجوع به شاوغری در الانساب سمعانی شود.