کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاه حسین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاه حسین
لغتنامه دهخدا
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) خطابی که شیعیان درمراسم سوگواری امام سوم حضرت حسین بن علی را کنند.
-
شاه حسین
لغتنامه دهخدا
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت . دارای 8 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
شاه حسین
لغتنامه دهخدا
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین اصفهانی وزیر شاه اسماعیل صفوی است . رجوع به حسین اصفهانی و رجال حبیب السیر صص 228 - 224 شود.
-
شاه حسین
لغتنامه دهخدا
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین ساقی اصفهانی . سام میرزا گوید: در سال 941 هَ . ق . در حوالی دامغان درگذشته و پاره ای از اشعار او را نیز آورده است . و مؤلف الذریعة گوید: در ابتداء کار بنا بود سپس به منصب داروغگی اصفهان رسید و بعداً شاه اسماعیل...
-
شاه حسین
لغتنامه دهخدا
شاه حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) نام پسر سوم شاه شرف الدین مظفربن امیرمبارزالدین محمد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 102 و 187 و 447 شود.
-
شاه حسین
لغتنامه دهخدا
شاه حسین . [ح ُ س َ ] (اِخ ) شاه حسین اوبهی از فضلا و دانشمندان بود و زیردست مولی محمد بدخشی تربیت یافت و پس از فراغت از محضر استاد به عراق عرب مهاجرت کرد و در محضر دانشمندان بتحصیل پرداخت و گویا در سال 954 هَ . ق . درگذشت و دیوان شعر دارد. (از الذری...
-
واژههای مشابه
-
شاة
لغتنامه دهخدا
شاة. (ع اِ) الَ ... وسیله ای که بدان از نخل خرما بالا روند. (از ذیل اقرب الموارد).
-
شاة
لغتنامه دهخدا
شاة. (ع اِ) گوسپند نر و ماده . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، شاه ، شیاه ، شِواه ، اشاوِه ، شَوی ْ، شیه ،و شیِّه و این سه قسم اخیر اسم جمعند. (اقرب الموارد). || و اصل شاة، شاهة است چه تصغیر آن شُوَیهَة و جمع شیاة آمده است . هاء برا...
-
علی شاه شاه عبدالعظیمی
لغتنامه دهخدا
علی شاه شاه عبدالعظیمی . [ ع َ هَِ شا ع َ دُل ْ ع َ ](اِخ ) وی در قرن 10 هَ . ق . میزیست و شعر نیز میگفت . برادرش میر هدایةاﷲ عظیم نیز از شعرا بود. ابیاتی از اشعار وی در تحفه ٔ سامی نقل شده است . (از الذریعه ٔ آقا بزرگ طهرانی ج 9 ص 759 از تحفه ٔ سامی...
-
طیب شاه
لغتنامه دهخدا
طیب شاه . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) لقبش جلال الدین و نهمین پادشاه از ملوک شبانکاره است که از سال 664 تا 681 هَ . ق . در فارس فرمانروائی داشته است .
-
غازی شاه
لغتنامه دهخدا
غازی شاه . (اِخ ) ملقب به اختیارالدین . از امرای بنگاله ٔ شرقی از سال 1349-1352 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 276). و رجوع به اختیارالدین غازی شود.
-
گوپت شاه
لغتنامه دهخدا
گوپت شاه . [ پ َ ] (اِخ ) عنوان اغریرث پسر پشنگ برادر افراسیاب و پسرش (پسر اغریرث ) میباشد. رجوع به یسنا ج 1 تألیف پورداود ص 48، و گوپت در همین لغت نامه شود.
-
کی شاه
لغتنامه دهخدا
کی شاه . [ ک َ / ک ِ ] (اِخ ) فردوسی در شاهنامه دو بار کیومرث را کی شاه خوانده است : سپه کرد و نزدیک او راه جست همی تخت و دیهیم کی شاه جست . (شاهنامه چ دبیرسیاقی ص 14).برفتند با سوکواری و دردز درگاه کی شاه برخاست گرد. (شاهنامه ایضاً ص 15).رجوع به «کی...
-
گوهر شاه
لغتنامه دهخدا
گوهر شاه . [ گ َ / گُو هََ ] (اِ مرکب ) شاهزاده . || شاه ذات . (مؤید الفضلا). کسی که ذاتاً شاه بود، در صفت و بلندی و بزرگواری .