کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهک
لغتنامه دهخدا
شاهک . [ هََ ] (اِ مصغر) مصغرشاه . شاه کوچک . شاه خرد. || نام قسمی برنج . (یادداشت مؤلف ). || قسمی هندوانه که رنگ پوست سفید دارد. (یادداشت مؤلف ). || ترتیزک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شاهی (سبزی ) شود.
-
شاهک
لغتنامه دهخدا
شاهک . [ هََ ] (اِخ ) نام مهردارخان شیبانی بوده است . (مجالس النفائس ص 172).
-
شاهک
لغتنامه دهخدا
شاهک . [ هََ ] (اِخ )ابن محمد الکرابیسی از خاندان بزازان یا برازیان بیهق بوده است . مؤلف تاریخ بیهق نویسد: ایشان (بزازان ) از اوساط مشایخ و تجار بوده اند و خاندانی قدیم و ثروتی و استظهاری داشته اند و اصل ایشان از خواجه عبداﷲ... محمدالکرابیسی و او را...
-
واژههای مشابه
-
رزک شاهک
لغتنامه دهخدا
رزک شاهک . [ رَ زَ هََ ] (اِ مرکب ) یک قسم برنج است که در مازندران زراعت میشود. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رزک شود.
-
شاهک زکی
لغتنامه دهخدا
شاهک زکی . [ هََزَ ] (اِخ ) (خواجه ...) نام یکی از خاندان «زکی » در بیهق بوده است که اصل ایشان [ زکی ] از، زکی ابوالطیب طاهربن ابراهیم بن علی بوده است بکفایت و کیفیات و شهامت دست خواجگان بیهق را از پشت بسته بود و خواجه شاهک زکی از اعقاب وی است . (از ...
-
جستوجو در متن
-
علی ضریر
لغتنامه دهخدا
علی ضریر. [ ع َ ی ِ ض َ ] (اِخ ) ابن شاهک عصار ضریر بیهقی . رجوع به علی بیهقی (ابن شاهک ...) شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن شاهک عصار ضریر بیهقی . رجوع به علی بیهقی (ابن شاهک ...) شود.
-
علی عصار
لغتنامه دهخدا
علی عصار. [ ع َ ی ِ ع َص ْ صا ] (اِخ ) ابن شاهک عصار ضریر بیهقی . رجوع به علی بیهقی (ابن شاهک ...) شود.
-
ظهیرالدین
لغتنامه دهخدا
ظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) علی بن شاهک القصاری الضریر البیهقی . رجوع به علی ... شود.
-
بیهقی
لغتنامه دهخدا
بیهقی . [ ب َ هََ ] (اِخ ) علی بن شاهک عصار ضریر بیهقی . رجوع به علی .... بیهقی شود.
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ س ِ ] (اِخ ) گاهی سند گویندو از آن کشاجم را خواهند. و حال آنکه کشاجم شاعر و ادیب و کاتب معروف پسر سندی بن شاهک صاحب الحرس است .
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ س ِ ] (اِخ ) ابن شاهک داروغه بغداد که دخیل در شهادت موسی بن جعفر علیه السلام است . و سندی بن شاهک وی را زهر داد. رجوع به حبیب السیر، تاریخ اسلام ص 93، 194، ابن الندیم ، البیان و التبیین ج 2 صص 261 - 262 و ج 3 ص 80، 218 و عقدالفرید، الوزراء و...
-
غورشکی
لغتنامه دهخدا
غورشکی . [ رَ ] (اِخ ) یوسف بن شاهک بن طالب بن فتح بن محمد غورشکی ، مکنی به ابویعقوب . وی ساکن سمرقند بود. از قاضی ابونصر منصوربن احمد غزقی روایت کند. در جمادی الاولی سال 511 هَ . ق . به سن 83سالگی درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ورق 182).