کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهنشاه روی زمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهنشاه روی زمین
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه روی زمین . [ هََ هَِ ی ِ زَ ] (اِخ ) این ترکیب به عنوان لقب برای هلاکو در مکاتبات با الناصر حکمران حلب به سال 657 هَ . ق . به کار رفته است . (الالقاب الاسلامیة ص 354).
-
واژههای مشابه
-
شاهنشاه آریامهر
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه آریامهر. [ هََ م ِ ] (اِخ ) لقبی که در شهریور سال 1344 هَ . ش . به مناسبت آغاز بیست و پنجمین سال سلطنت از طرف مجلسین شورای ملی و سنا به محمدرضا شاه پهلوی داده شد.
-
شاهنشاه ایران
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه ایران . [ هََ هَِ ] (اِخ )لقب اردشیر دوم . (ایران در زمان ساسانیان ص 246).
-
شاهنشاه فلک
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه فلک . [ هََ هَِف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی شاهنشاه زند و اوستا است که آفتاب عالمتاب باشد. (برهان قاطع).
-
شاهنشاه زاده
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه زاده . [ هََ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) زاده ٔ شاهان . شاهزاده . فرزند شاهنشاه . ولیعهد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
افضل شاهنشاه
لغتنامه دهخدا
افضل شاهنشاه . [ اَ ض َ هََ ] (اِخ ) احمدبن بدر جمالی مکنی به ابوالقاسم . وی در اصل ارمنی و وزیر و امیرالجیوش مصر و از ارکان دولت «الاَّمر باحکام اﷲ» فرمانروای مصر بود، تا آنکه آمر باحکام اﷲ بر او خشم گرفت و او را با دسیسه در قاهره بقتل رساند. او بیس...
-
شاهنشاه ایران و انیران
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه ایران و انیران . [ هََ هَِ ن ُ اَ ] (اِخ ) (یعنی شاهنشاه ایران و غیر ایران ) لقب شاپور اول ساسانی پس از فتوحات . (ایران در زمان ساسانیان ص 246).
-
شاهنشاه زند و اوستا
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه زند و اوستا. [ هََ هَِ زَ دُ اَ وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب باشد. (از برهان قاطع). یعنی آفتاب چه جمله گرمی از او متولد می شود وآتش پرستان هم بدین آتش پرستند. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
شاهنشاه ملک الملوک
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه ملک الملوک . [ هََ م َ ل ِ کُل ْ م ُ ] (اِخ ) لقبی که به الملک العادل سیف الدین ابی بکر ایوبی از طرف الناصر عباسی در سال 604 اعطا گردید. این لقب مرکب از فارسی و عربی و هر دو مرادف یکدیگرند. (از الالقاب الاسلامیة ص 354).
-
جستوجو در متن
-
خورشید
لغتنامه دهخدا
خورشید. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) (از: خور+ شید) خور. مهر. هور. شمس . شارق . بیضاء. شید. (مهذب الاسماء).روز. غزاله . (یادداشت بخط مؤلف ). ستاره ای که جاذبه ٔ گرانشی آن اجرام منظومه ٔ شمسی را بر مداراتشان نگاه میدارد. نزدیکترین ثوابت است به زمین و با وجو...
-
کاخ تچر
لغتنامه دهخدا
کاخ تچر. [ خ ِ ت َ چ َ ] (اِخ ) یا کاخ کوچک داریوش . از کاخهای دوره ٔ هخامنشیان در تخت جمشید. در رساله ٔ «شرح اجمالی آثار تخت جمشید» آمده : بقایای کاخ کوچک داریوش در کتیبه های میخی بنام تچر خوانده شده ، بواسطه ٔ شفافی مخصوص بعضی سنگهای آن بتالار آئین...
-
مزدک
لغتنامه دهخدا
مزدک . [ م َ دَ ] (اِخ ) مژدک . مردی از نسا و گوینداز استخر فارس بود. دو قرن پیش از مزدک مردی به نام «زردشت بونده (بوندس )» پسر خرگان از مردم پسا (فسا)که مانوی بود آئینی به نام «دریست دین » پی افکند و مزدک که مرد عمل بوده این آئین را رواج داد. راجع ب...
-
کاخ گلستان
لغتنامه دهخدا
کاخ گلستان . [ خ ِ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) (موزه ٔ...) از ابنیه ٔ دوره ٔ ناصری . چهل سال پیش ، در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه قاجار اصلاً کوچکترین اثر ازعمارات مفصل و زیبائی که امروز به نام کاخ گلستان معروف است وجود نداشت . بجای بنای مجلل کاخ کنونی ، باغ بزرگ...