کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهدی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهدی کردن
لغتنامه دهخدا
شاهدی کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلبری کردن . دلربائی کردن . شوخی و رعنائی کردن : وین پری پیکران حلقه بگوش شاهدی میکنند و جلوه گری .سعدی .
-
واژههای مشابه
-
شاهدی بلگرامی
لغتنامه دهخدا
شاهدی بلگرامی . [ هَِ ی ِ ب ِ ] (اِخ ) میرعبدالواحد حسینی واسطی بلگرامی . شاگرد شیخ صفی سایی پوری و شیخ حسین سکندره بود از آثار اوست : سنابل . حل شبهات . شرح کافیه . دیوان صغیر. در سال 1017 هَ . ق . درگذشته است . (از الذریعة ج 9 ص 498).
-
شاهدی دده
لغتنامه دهخدا
شاهدی دده . [ هَِ دَ دِ ] (اِخ ) ابراهیم دده فرزند صالح مغلوی . شیخ زاویه ٔ مولویه متولد 875 هَ . ق . است از اوست : مفردات مثنوی که از هر دفتری از دفاتر ششگانه ٔ آن یکصد بیت برگزیده است . تحفه ٔ شاهدی . در اسماء المولفین وفات وی را سال 957 هَ . ق . گ...
-
جستوجو در متن
-
شنگی
لغتنامه دهخدا
شنگی . [ ش َ ] (حامص ) خوشدلی . شادی : برداشت رباب [ معشوقه ] از سر شنگی و پس آنگه بنواخت و از جمله نواها بدرآمد. سوزنی .چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست چو زلف پرشکنش حلقه ٔ فرنگی نیست . سعدی .این دلبری و شنگی بی موجبی نباشدوین سرکشی و شوخی باز از ...
-
اصلاح کردن
لغتنامه دهخدا
اصلاح کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرمت کردن و تعمیر نمودن . (ناظم الاطباء). اشداء. تعمیر کردن بنا. هید. تهیید. (منتهی الارب ). || جامه ٔ کهنه را وصله کردن . || تصحیح کردن عبارت . درست کردن مطلب . تهذیب کردن . مهذب کردن . || آشتی کردن . با هم بکنا...
-
ساسی
لغتنامه دهخدا
ساسی . (حامص )گدائی . (شرفنامه ٔ منیری ) (برهان ) (استینگاس ) (ناظم الاطباء). گدائی کردن . (برهان ) (شعوری از فرهنگ میرزا). به این معنی اساسی ندارد و شاهدی نیز دیده نشد. فرهنگ نویسان «ساس » را بمعنی گدا گرفته و با افزودن «ی » حاصل مصدر این کلمه را به...
-
شوخی کردن
لغتنامه دهخدا
شوخی کردن . [ ک َ دَ] (مص مرکب ) بی حیایی کردن . (یادداشت مؤلف ). سماجت کردن . پررویی کردن . بیشرمی کردن . || گستاخی و جسارت و دلیری و چابکی و تهور کردن : هرکه بنگریزد و شوخی کندمستحق هر بدی و هر بلاست . فرخی .مقدمی از ایشان بر برخی از قلعت بود و بس...
-
عذر خواستن
لغتنامه دهخدا
عذر خواستن . [ ع ُ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) پوزش خواستن . معذرت خواستن . پوزش طلبیدن : زن کفشگر تنگدل شد و عذرها خواست . (کلیله و دمنه ). پس از بازگشتن شما بسیار عذر خواست . (تاریخ بیهقی ص 370).گهی درّ بارد گهی عذر خواهدهمان ابر بدخوی کافوربارش . نا...
-
سودن
لغتنامه دهخدا
سودن . [ دَ ] (مص ) هندی باستان ریشه ٔ «چا» (تیز کردن )، کردی «سوئین » و «سون » (ساییدن ، تیز کردن )، پهلوی «سوتن » . ساییدن . کوبیدن . صلایه کردن . فروکردن . ریز کردن . سفتن . سوراخ کردن . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سائیدن و ریزه کردن . (آنندر...
-
عطش
لغتنامه دهخدا
عطش . [ ع َ طَ ] (ع اِمص ) تشنگی . (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضد سیرابی ، و یا آن دردی است که از عدم آشامیدن در گلو پدید آید. (از اقرب الموارد). احتیاج مفرط طبیعت به سردی و تری . (یادداشت مرحوم دهخدا). وِرد. (از المنجد) : از تبش...
-
نکاح
لغتنامه دهخدا
نکاح . [ ن ِ ] (ع مص ) زن کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (زوزنی ).عقد زناشوئی بستن . (از منتهی الارب ). زن گرفتن . تزوج . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نکح . (متن اللغة). کابین کردن . (یادداشت مؤلف ). || شوی کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص...
-
باد آمدن
لغتنامه دهخدا
باد آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) وزیدن باد : باد آمد و بوی عنبر آوردبادام شکوفه بر سر آورد. سعدی .مؤلف آنندراج ذیل این کلمه مصادری را که با باد ترکیب شود چون وزیدن ، دمیدن ، کردن ، جستن ، جهیدن ،دویدن ، پیچیدن ، و فروهشتن ، آورده و برای هر کدام شاهد...
-
هلیدن
لغتنامه دهخدا
هلیدن . [ هَِ دَ ] (مص )گذاشتن . (برهان ). هشتن . به جایی نهادن : به یک حمله از جایشان بگسلدچو بگسستشان بر زمین کی هلد؟ فردوسی .از بند شبانروزی بیرون نهلَدْشان تا خون برود از تنشان پاک به یک بار. منوچهری (دیوان ص 15). || فروگذاشتن . (برهان ). شاهدی ب...