کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاهدانج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاهدانج
لغتنامه دهخدا
شاهدانج . [ ن َ ] (معرب ،اِ مرکب ) شهدانج . دانه ٔ قنب است . (منتهی الارب ). معرب شهدانه . (از اقرب الموارد) (دزی ج 1 ص 717) (جوالیقی 206:9) (ضریر انطاکی ص 213). رجوع به شاهدانه شود.- شاهدانج البر ؛ حب السمنه . (یادداشت مؤلف ).- شاهدانج عدسی ؛ عدس ...
-
جستوجو در متن
-
شادانج
لغتنامه دهخدا
شادانج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) نام دارویی است . (آنندراج ). معرب شادانه و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). رجوع به شادانق ، شادانه ، شاهدانج ، شاهدانه و شهدانج شود.
-
شادانق
لغتنامه دهخدا
شادانق . [ ن َ ] (معرب ، اِ) شاهدانج است و شهدانج نیز گویند و گفته شود. (اختیارات بدیعی ). معرب شاهدانه ٔ فارسی است که شادانج نیزنامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شادانه شود.
-
بزر قنب
لغتنامه دهخدا
بزر قنب . [ ب َ رِ ق ُن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاهدانج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (اختیارات بدیعی ).
-
کنب دان
لغتنامه دهخدا
کنب دان . [ ک َ ن َ ] (اِ مرکب ) کنب دانه . شاهدانه . شاهدانج : و طعام و گوشتهای بریان و مطنجنه و قلیه ٔ خشک خورند با دارچینی و سعتر و مانند آن و شهدانج که کنب دان بود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به کنب و ماده ٔ بعد شود.
-
حب القنب
لغتنامه دهخدا
حب القنب . [ ح َب ْ بُل ْ ق َ ن َ ] (ع اِ مرکب )شاهدانه . (دهار). شهدانج . حب الفتیان . کنودانه . (مهذب الاسماء). کنب دانه . شاهدانج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
شهدانج
لغتنامه دهخدا
شهدانج . [ ش َ ن َ ] (معرب ، اِ مرکب ) شاهدانج . تخم قنب است . (منتهی الارب ) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).مأخوذ از شهدانه ٔ فارسی و بمعنی آن : شهدانج معروف است صحرائی و بستانی می باشد. (نزهةالقلوب ). و رجوع به شاهدانج و شاهدانه و شهدانه و المعرب جوالیقی ص...
-
شهدانه
لغتنامه دهخدا
شهدانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهدانه است که تخم بنگ باشد و معرب آن شهدانج است . (برهان ). شهدانج .شهدانق . شجرالقنب . (بحر الجواهر). و رجوع به شاهدانه و شاهدانج و شهدانج شود. || مروارید بزرگ و نفیس . (ناظم الاطباء). || بزرگترین دانه های...
-
شاهدانه
لغتنامه دهخدا
شاهدانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) حب قنب . شهدانه . شهدانج . (یادداشت مؤلف ). تخم کنو. کنودان . کنودانه . (برهان ). تخم شهدانه . بزرالقنب . کنب دان . کنب دانی . (یادداشت مؤلف ). تخم بنگ را گویند و به عربی کنب خوانند و معرب آن شاه دانج باشد و شاه د...
-
حجرالدم
لغتنامه دهخدا
حجرالدم . [ ح َ ج َ رُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) حجرالطور. شابانگ . شادنه . شادنج . حجر هندی . بیدوند. شاهدانج گاورسی . حجر الطور عدسیة. صاحب ذخیره گوید: حجرالدم شاهدانه ٔ عدسی را گویند. و آنرا حجرالدم نامند بجهت قطع کردن سیلان خون نه آنکه در رنگ شبیه بخون...