کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاشو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاشو
لغتنامه دهخدا
شاشو. (اِ) گیاهی است که تخمش بکار برند دوا را. (شرفنامه ٔ منیری ). نام گیاهی است که تخم آن را دردواها بکار برند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). گیاهی است که تخمش دواست . (فرهنگ رشیدی ).
-
شاشو
لغتنامه دهخدا
شاشو. (ص نسبی ) آن که بسیار شاشد در خواب . شخصی را گویند که پیوسته بخود شاشد. (برهان ). درعرف عوام کودکی را که در خواب شاشد گویند.(انجمن آرای ناصری ). کسی خاصه کودکی که بسیار بشاشدو خود را تر کند و خودداری نتواند کردن . بُوَلَه .
-
واژههای مشابه
-
شاشو سگ
لغتنامه دهخدا
شاشو سگ . [ س َ ] (ص مرکب ) مادران به مزاح یا به تحقیر دختران شیرخوار شاشو را گویند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ )ابن محمد الذهبی معروف به ابن شاشو. از فضلاء و از مردم دمشق بود. او راست : تراجم بعض اعیان دمشق . وی درحدود سال 1120 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
ساپاردا
لغتنامه دهخدا
ساپاردا. (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ آریائی سکاها بودند که در حدود قرن هفتم قبل از میلاد در نواحی شمال غربی ایران سکونت داشتند. و بسال 672 ق . م . در قیامی که طوایف آریائی متحداً بر ضد آسور حیدین کردند و بقلعه ٔ کی شاشو حمله بردند این قبیله نیز شرکت دا...
-
زرو
لغتنامه دهخدا
زرو. [ زَ ] (اِ) بر وزن و معنی زلو باشد چه در فارسی رای بی نقطه به لام تبدیل می یابد و آن جانوری است که چون بر اعضا بچسبانند، خون از آنجا بمکد. (برهان ). جانوری است که چون آن را بر عضوی بچسبانند خون را بمکد و آنرا زلو، شلوک و دیوچه خوانند. (جهانگیری ...
-
ماد
لغتنامه دهخدا
ماد. (اِخ ) دولت ماد. پادشاهی ماد. سلسله ٔ پادشاهی ایرانی که قوم ماد آنرا در سال 705 ق .م . در ناحیه ٔ مادتشکیل داد. قبایل مختلف ماد در برابر تجاوزهای پی درپی پادشاهان آشور و از آنجمله وادانیراری سوم ، شلم نصر دوم ، شمسی اداد، تیگلات پالسر چهارم ، سا...
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...