کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شارکو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شارکو
لغتنامه دهخدا
شارکو. [ ک ُ ] (اِخ ) ژان باتیست . پزشک و کاشف فرانسوی . وی بسال 1867 م . در نویی -سور - سن تولد و به سال 1936 م . در سفر دریا وفات یافت . پسر شارکو (ژان مارتن ) و مصنف آثار درخشان در زمینه ٔ مطالعات خود در اقیانوسهای مناطق جنوبی است .
-
شارکو
لغتنامه دهخدا
شارکو. [ ک ُ ] (اِخ ) ژان مارتن . پزشک فرانسوی که بسال 1825 م . در شهر پاریس متولد و بسال 1893م . وفات یافت . شهرت او بسبب آثاری است که درباره ٔ بیماریهای عصبی تصنیف کرده است . رجوع به روانشناسی از لحاظ تربیت دکتر علی اکبر سیاسی شود.
-
جستوجو در متن
-
روانشناسی
لغتنامه دهخدا
روانشناسی . [ رَ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم النفس . معرفةالنفس .معرفةالروح . روانشناسی عبارت است از تحقیق و مطالعه در حیات نفسانی و اعمال و رفتار انسان در احوال و اوضاع مختلف آن . دکتر علی اکبر سیاسی آرد: وجود انسان از دو جزء مختلف تشکیل یافته یا بعبارت ...
-
حافظة
لغتنامه دهخدا
حافظة. [ ف ِ ظَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حافظ. || قوه ٔ حافظه ؛ مقابل قوه ٔ ذاکره . نیروئی است که (بقول قدما) جای آن تجویف اخیر دماغ است ، و کار آن نگاهداری چیزهائیست که نیروی واهمه آنرا درک کند از امور جزئیّه ، پس حافظه خزانه ٔوهم است مانند خیال برای حس ...