کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادکامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شادکامی
لغتنامه دهخدا
شادکامی . (حامص مرکب ) خرمی . کامروایی . خوشحالی : بهار خرم نزدیک آمد از دوری بشادکامی نزدیک شد نه مندوری . جلاب بخاری (از لغت فرس ).نماند چنین دان جهان بر کسی درو شادکامی نیابی بسی . فردوسی .بیاموز او را ره و ساز رزم همان شاد کامی و آیین بزم . فردوس...
-
جستوجو در متن
-
ناشادکامی
لغتنامه دهخدا
ناشادکامی . (حامص مرکب ) غم زدگی . افسردگی . محزون بودن . شادکام نبودن . مقابل شادکامی . رجوع به ناشادکام و شادکامی شود.
-
بیرنجی
لغتنامه دهخدا
بیرنجی . [ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیرنج . بی آزاری . بی اذیتی . || بیزحمتی : به آسانی نیابی شادکامی به بیرنجی نیابی نیکنامی . (ویس و رامین ).رجوع به بیرنج شود.
-
مندوری
لغتنامه دهخدا
مندوری . [ م َ ] (حامص ) اندوهناکی . غمناکی . غمگینی . درماندگی : بهار خرم نزدیک آمد از دوری به شادکامی نزدیک شو نه مندوری . جلاب (از لغت فرس چ اقبال ص 144).رجوع به مندور شود.
-
نزدیک آمدن
لغتنامه دهخدا
نزدیک آمدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پیش آمدن . (ناظم الاطباء). || نزدیک شدن . اقتراب : بهار خرم نزدیک آمد از دوری به شادکامی نزدیک شد نه مندوری . جلاب بخاری .- به نزدیک آمدن ؛ نزدیک شدن : بدانست کآمد به نزدیک مرگ همی زرد خواهد شدن سبز برگ . فردوس...
-
نیک اندیش
لغتنامه دهخدا
نیک اندیش . [ اَ ] (نف مرکب ) خوش فطرت . خیرخواه . (ناظم الاطباء). خوش نیت . نیکونیت . نیک خواه : همتی را که هست نیک اندیش نیکوئی پیشه نیکی آرد پیش . نظامی .خویشتن راخیر خواهی نیک خواه خلق باش زآنکه هرگز بد نباشد مرد نیک اندیش را. سعدی .نیکوئی کن که ...
-
تسلا
لغتنامه دهخدا
تسلا. [ ت َ س َل ْ لا ] (ع ، اِ) دلاسایی و خاطرنوازی . آسایش و اطمینان و خشنودی و شادکامی . (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج در ذیل تسلی آرد: سنجر کاشی تسلا و همچنین تعدا، هر دو به الف استعمال کرده : گر زآنکه در این خجسته مطلب اقبال توام دهد تسلا.بنشینم ...
-
گاوخانی
لغتنامه دهخدا
گاوخانی . (اِخ ) در ترجمه ٔ محاسن اصفهان در وصف رویدشت آمده است که : فی الجمله ولایتی به انواع عمارت و زراعت پیراسته و اهالی به اصناف مروت و فتوت آراسته . به اقصای آن زمینی است مبسوط بر مسافتی مضبوط که آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا مغیضی مع...
-
جاخوانی
لغتنامه دهخدا
جاخوانی . [ خوا / خا ] (اِخ ) نام ایستادنگاه آبی است در ناحیه ٔ رویدشت . در ترجمه ٔ محاسن اصفهان در ذیل بیان نواحی اصفهان و رویدشت چنین آمده : «به اقصای آن [رویدشت ] زمینی هست مبسوط بر مسافتی مضبوط که آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا مفیضی معر...
-
پیرهن دریدن
لغتنامه دهخدا
پیرهن دریدن . [ رَ / پیرْ هََ دَ دَ ] (مص مرکب ) پیرهن قبا کردن . پاره کردن جامه . چاک کردن قمیص : پیرهنی گر بدرد زاشتیاق دامن عفوش بگنه برمپوش . سعدی .چکنم دست ندارم بگریبان اجل تا بتن در ز غمت پیرهن جان بدرم . سعدی .پیرهن می بدرم دمبدم از غایت شوق ...
-
دانه چیدن
لغتنامه دهخدا
دانه چیدن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بمعنی برچیدن دانه است از زمین . (برهان ). برچیدن . (از انجمن آرا). برچیدن مرغ دانه را اززمین . التقاط. (منتهی الارب ). برداشتن دانه از زمین با منقار خوردن را : مرغ از پس نان خوردن ازو دانه نچیدی . (گلستان ). شا...
-
مزمر
لغتنامه دهخدا
مزمر. [ م ِ م َ ] (ع اِ) ساز عود. بربط. (آنندراج ) (غیاث ) . || مخفف مزمار است که به معنی نای باشد. (آنندراج ) (غیاث ). نی که در او نوازند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به شادکامی در کاخ نو نشسته به عیش ز کاخ برشده تا زهره ناله ٔ مزمر.فرخی .همی تا ب...
-
منصوریه
لغتنامه دهخدا
منصوریه . [ م َ ی َ ] (اِخ ) یکی از فرق غلات اصحاب ابومنصور عجلی . (بیان الادیان ). اصحاب ابومنصور عجلی هستند که معتقد بودند پیامبری تا ابد منقطع نگردد و بهشت مردی است که ما مأمور به دوستی او هستیم و وی همان امام است و دوزخ مردی است که ما به دشمنی و...
-
خوشنود
لغتنامه دهخدا
خوشنود. [ خوَش ْ / خُش ْ ](ص ) قانع. راضی . خرسند. (ناظم الاطباء) : بگیتی در ازمرگ خوشنود کیست که فرجام کارش نداند که چیست . فردوسی .تو خواهی که من شاد و خوشنود باشم به سه بوسه ٔ خشک در ماهیانی . فرخی .امیر گفت ... من از وی خوشنودم و سزای آن کس که در...