کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شادمانی
لغتنامه دهخدا
شادمانی . (اِخ ) عبیداﷲبن ابی احمد عاصم بن محمد الشادمانی الحنیفی ، مکنی به ابوسعد از ابوالحسن علی بن الحسن الداودی و دیگران سماع حدیث کرد. ابوالقاسم هبةاﷲبن عبدالوارث الشیرازی از وی حدیث شنید. بعد از سنه ٔ 480 هَ . ق . درگذشت . (از انساب سمعانی و لب...
-
شادمانی
لغتنامه دهخدا
شادمانی . (حامص مرکب ) نشاط. خوشحالی . شادی . شادانی . خرمی . سرور. مسرت . انبساط. بشاشت . ابتهاج . فرح .بهجت . عشرت . طرب . در مقابل نژندی و غم : ازو شادمانی ازویت غمست ازویت فزونی ازویت کمست . فردوسی .شد از شادمانی رخش ارغوان که تن را جوان دید و دو...
-
شادمانی
لغتنامه دهخدا
شادمانی .(ص نسبی ) منسوب به شادمانه . رجوع به شادمانه شود.
-
واژههای مشابه
-
شادمانی کردن
لغتنامه دهخدا
شادمانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شادی کردن . نشاط. تنشط. اهتزاز : بر سلامت حالش شادمانی کرده گفتم ... (گلستان ). به صحبتش شادمانی کردند و به نان و آبش دستگیری نمودند. (گلستان ).مکن شادمانی به مرگ کسی که دهرت نماند پس از وی بسی .(بوستان ).
-
جستوجو در متن
-
ضنط
لغتنامه دهخدا
ضنط. [ ض َ ن َ ] (ع مص ) فربه و پرگوشت شدن . || شادمانی . شادمانی کردن . || لاف زدن . || بی بهره شدن زن از شوی . (منتهی الارب ).
-
ناشادمانی
لغتنامه دهخدا
ناشادمانی . (حامص مرکب ) ناشادانی . ناشادکامی . حالت و صفت ناشادمان . مقابل شادمانی . شادمان نبودن . رجوع به شادمانی شود.
-
مابه الابتهاج
لغتنامه دهخدا
مابه الابتهاج . [ ب ِ هِل ْ اِ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) چیزی که در آن سرور و شادمانی باشد. (آنندراج ). آنچه که بهجت و شادمانی آورد. (ناظم الاطباء).
-
مسرت آثار
لغتنامه دهخدا
مسرت آثار. [ م َ س َرْ رَ ] (ص مرکب ) آن که از وی شادمانی و سرور باقی ماند. که شادمانی از او بنماید. و رجوع به مسرت شود.
-
پرشعفی
لغتنامه دهخدا
پرشعفی . [ پ ُ ش َ ع َ ] (حامص مرکب ) بسیار شادمانی .
-
خندانی
لغتنامه دهخدا
خندانی . [ خ َ ] (حامص ) شادی . شادمانی . خوشحالی . خوشی .
-
لألاء
لغتنامه دهخدا
لألاء. [ ل َءْ ] (ع ص ، اِ) شادمانی تام . (منتهی الارب ).
-
افتراح
لغتنامه دهخدا
افتراح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سرور و شادمانی کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
باط
لغتنامه دهخدا
باط.(اِ) شادمانی باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 228).