کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چهارشاخه
لغتنامه دهخدا
چهارشاخه . [ چ َ /چ ِ خ َ / خ ِ ] (ص نسبی ) که شاخه و شعبه چهار دارد.- جار چهارشاخه ؛ لوستر و سقف آویزی که به هرجهت از جهات چهارگانه ٔ آن بازویی و شاخه ای منتهی به لامپ و حبابی متصل شود. نظیر پنج شاخه و ده شاخه و جز آن . رجوع به چارشاخه شود.
-
شاخ برزدن
لغتنامه دهخدا
شاخ برزدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) شاخه بر زدن . شاخه درآوردن . (منتهی الارب ).
-
فاج
لغتنامه دهخدا
فاج . (اِ) شاخ . شاخه . (ناظم الاطباء).
-
هرس کردن
لغتنامه دهخدا
هرس کردن . [ هََ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرخو کردن . شاخه های زاید درخت را بریدن . بریدن شاخه های رز راتا بار بیشتر دهد. تقضیب . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
آزغ
لغتنامه دهخدا
آزغ .[ زُ ] (اِ) آنچه از شاخه های درخت خرما و انگور و دیگر درختان ببرند. (برهان ). آژغ . آزوغ . آژوغ . اَزغ . || عمل پیراستن و بریدن شاخه ها و برگها.
-
شاخ ریحان
لغتنامه دهخدا
شاخ ریحان . [ خ ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاخه ٔ ریحان . طاقه ٔریحان . (ناظم الاطباء). و رجوع به شاخ و شاخه شود.
-
خبازیات
لغتنامه دهخدا
خبازیات . [ خ ُب ْ با زی یا ] (ع اِ) در گیاه شناسی به شاخه ای از گیاهان اطلاق میشود که «خبازی »، «خطمی » و «پنبه » از این شاخه است . (از معجم الوسیط).
-
بوربن
لغتنامه دهخدا
بوربن . [ ب ُ ] (اِخ ) خاندانی از اشراف و سلاطین فرانسه که شهرت آن از قرن دهم میلادی شروع شد. لویی اول ملقب به کبیر در 1327م . دوک دوبوربون خوانده شد. نُه نفر بنام دوک دوبوربون (از لویی اول تا شارل سوم که در 1527 درگذشت ) بترتیب جانشین او شدند. از یک...
-
نوبک
لغتنامه دهخدا
نوبک . [ ب َ / ن ُ ب َ / نُو ب َ ] (اِ) شاخه و نهال و شاخه ٔ رَز. (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 408 شود.
-
پنجه ٔ گرگ
لغتنامه دهخدا
پنجه ٔ گرگ . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) گیاهی است که بر روی ساقه ٔ آن برگهای کوچک بهم فشرده بسیار روئیده و تا حدی شبیه به خزه ها تمیز داده میشود، ساقه ٔ آن نیز آوندهای کامل دارد. ریشه ٔ آن بجای آنکه تشکیل ریشه های فرعی دهد همیش...
-
عردام
لغتنامه دهخدا
عردام . [ ع ِ ] (ع اِ) شاخی که در آن خوشه ها باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاخه ای که بر آن خوشه ها باشد. (ناظم الاطباء). || شاخ بزرگی که بر آن شاخه های ریزه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاخ بزرگی که بر آن شاخه های ریزه و کوچک باشد. (ناظم الاط...
-
فیاران
لغتنامه دهخدا
فیاران . (ع اِ) دو شاخه ٔ زبانه ٔ ترازو. (منتهی الارب ).
-
عاهنة
لغتنامه دهخدا
عاهنة. [ هَِ ن َ ] (ع اِ) یک شاخه خرمابن که نزدیک تنه باشد. (ناظم الاطباء).
-
جبایا
لغتنامه دهخدا
جبایا. [ ج َ ] (ع اِ) کوهها که در آن شاخه های انگور کارند. (منتهی الارب ).
-
شاخریزه
لغتنامه دهخدا
شاخریزه . [ زَ / زِ ] (اِمرکب ) خرده و ریزه ٔ شاخه های درخت . (ناظم الاطباء).