کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاخل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاخل
لغتنامه دهخدا
شاخل .[ خ ُ / خ َ / خ ِ ] (اِ) غله ای است که آن را به هندی ارهر گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ شعوری ). نام نوعی از غله است و نان از آن پزند. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). اسم حبی از حبوب مأکوله است . (فهرست مخزن الادو...
-
جستوجو در متن
-
شاخول
لغتنامه دهخدا
شاخول . (اِ) شاخل . (شعوری ) (ناظم الاطباء). بمعنی شاخل است که نوعی از غله باشد. (برهان قاطع).
-
کشاخل
لغتنامه دهخدا
کشاخل . [ ک ُ خ َ / خ ُ ] (اِ) نام جنسی از غله باشد و آن را شاخل نیز گویند و از آنان پزند. (برهان ). شاخول . (حاشیه ٔ برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ).
-
شاخردل
لغتنامه دهخدا
شاخردل . [ خ َ دَ ] (اِ) شاخل . حبی از حبوب مأکوله است که از آن نان میسازند. (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع بشاخل و شاخول شود. ظاهراً مصحف «شاخول » است .