کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شائق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شائق
لغتنامه دهخدا
شائق . [ ءِ ] (ع ص ) برابر است با تائق . به آرزوآورنده . || معشوق . || آرزومند. (منتهی الارب ). آرزومند. مشتاق . شیّق . این کلمه را اغلب بمعنی مشتاق استعمال کنند. چنانکه گویند: به زیارتتان شائق بودم . ولی این استعمال خلاف نص لغت است و در زبان عربی بج...
-
جستوجو در متن
-
شایق
لغتنامه دهخدا
شایق . [ ی ِ ] (ع ص ) شائق . راغب . و مشتاق و خاطرخواه و آرزومند و دارای اشتیاق . (ناظم الاطباء). || کسی که شخص بدیدن او مشتاق باشد. (فرهنگ فارسی معین ). این کلمه را اغلب بمعنی مشتاق بکار برند چنانکه گویند بزیارتتان شایق بودم ولی این استعمال برخلاف ن...
-
مشوق
لغتنامه دهخدا
مشوق . [ م َ ] (ع ص ) به آرزو آورده شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شائق . (آنندراج ) (غیاث ) : کشتئی اندر غروبی یا شروق که نه شایق ماندآنگه نه مشوق . مولوی .|| عاشق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مطوق
لغتنامه دهخدا
مطوق . [ م ُ طَوْ وِ ] (ع ص ) شائق . خواهان : گردن من به طوق منت اوهست هردم زدن مطوق تر. سوزنی .گه ز شادی خواست هم فانی شدن پس مطوق آمد اینجان با بدن .(مثنوی ).
-
مدرس
لغتنامه دهخدا
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) علی (میرسید...) بن سید علی رضابن زین العابدین حسنی یزدی ، معروف به مدرس از علمای امامیه و شاعران متأخر است . به سال 1329 هَ . ق .درگذشته است .کتاب الهام الحجة فی العقاید الحقة و اصول الدین تألیف اوست . طبع شعری داشته و...
-
ملک العادل
لغتنامه دهخدا
ملک العادل . [ م َ ل ِ کُل ْ دِ ] (اِخ ) (الَ ...) محمودبن عمادالدین زنگی بن آق سنقر مکنی به ابوالقاسم (511 - 569 هَ . ق .). از عادلترین پادشاهان زمان خود بود. در حلب زاده شد و پس از مرگ پدر به سال 541به امارت رسید. نخست وابسته به سلاجقه بود، سپس است...
-
خواهان
لغتنامه دهخدا
خواهان . [ خوا / خا ] (نف ) طالب . شائق . مشتاق . آرزومند. (ناظم الاطباء). خواهنده . (آنندراج ). دوستدار. عاشق . (یادداشت بخط مؤلف ) : رزبان شد بسوی رز بسحرگاهان کو دلش بود همیشه سوی رز خواهان . منوچهری .امیرالمؤمنین جویای این است و خواهان است . (ت...
-
دلپسند
لغتنامه دهخدا
دلپسند. [ دِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) پسند دل . دل پسندیده . پسندیده ٔ دل . آنچه یا آنکه دل پسندد. دلپذیر. مرغوب و دلاویز. (آنندراج ). پسندیده . مطبوع . دلاویز. مقبول . مرغوب . (ناظم الاطباء) : ازو بستد آن نامه ٔ دلپسندبرو آفرین کرد و بگشاد بند. فردوسی...
-
نادری کازرونی
لغتنامه دهخدا
نادری کازرونی . [ دِ ی ِ زِ ] (اِخ ) حاجی میرزا ابراهیم یا محمد ابراهیم کازرونی شیرازی متخلص به نادری ، ازشاعران قرن سیزدهم است . در اوایل عمر به شیراز آمد و به تحصیل پرداخت و «علوم حکمت طبیعی را نزد عمش که به دوران زندیه حکیم باشی مشهوری بوده است فر...
-
مسته
لغتنامه دهخدا
مسته . [ م ُ ت َ / ت ِ ] (اِ) جور و ستم . || غم و اندوه . (برهان ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). || نام دارویی است که آن را به عربی سعد گویند. (برهان ). بیخ گیاهی است دوائی که در کنار جو و کنار رودخانه ها و تالاب بهم رسد و آن را سکک نیز نامند. (جهانگیری )...
-
دارالفنون
لغتنامه دهخدا
دارالفنون . [ رُل ْ ف ُ ] (اِخ ) مدرسه ٔ عالی معروفی که بهمت میرزا تقی خان امیرنظام فراهانی وزیر نامدار و عالیقدر ناصرالدین شاه قاجار تأسیس شد.«دارالفنون در پنجم ربیعالاول 1268 هَ . ق . یعنی سیزده روز قبل از قتل آن مرد بزرگ با هفت نفر معلم اتریشی و ...
-
غالب طهرانی
لغتنامه دهخدا
غالب طهرانی . [ ل ِ ب ِ طِ ] (اِخ ) مؤلف ریاض العارفین آرد: نامش اسداﷲخان و اصلش از آذربایجان . در سن شباب از آداب پیری کامیاب ، به ارباب طریقتش رغبتی است صادق ، و به تکمیل نفس شائق ، به اخلاف پسندیده موصوف و به صفای صوری و معنوی معروف ، با احباب صد...
-
گرای
لغتنامه دهخدا
گرای . [ گ َ / گ ِ ] (اِ) میل . رغبت . (از برهان ) (از آنندراج ). || حمله ، یعنی چیزی را مانند چوب و سنگ و امثال آن برداشتن و بجانب کسی انداز کردن و نینداختن و یا دویدن بطرف کسی به قصد زدن ونزدن و امر به این معنی هم هست ، یعنی میل نمای و قصد حمله کن ...
-
شور
لغتنامه دهخدا
شور. (اِ) آشوب . (برهان ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فتنه و فساد. شورش . (ناظم الاطباء). انقلاب . ثورت . (یادداشت مؤلف ) : تا برنهاد زلفک شوریده را به خطاندرفتاده گرد همه شهر شور و شر. عماره ٔ مروزی .چو شد مرز هیتالیان پر ز شورب...