کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیگاری
لغتنامه دهخدا
سیگاری . (ص نسبی ) منسوب به سیگار. || سیگارفروش . (فرهنگ فارسی معین ). || سیگارکش .
-
جستوجو در متن
-
چروت
لغتنامه دهخدا
چروت . [ چ ُ ] (اِ) سیگاری که بدون کاغذ از برگ نبریده ٔ توتون پیچیده میشود. (فرهنگ نظام ).
-
چوروت
لغتنامه دهخدا
چوروت . (اِ) چروت . سیگاری که بدون کاغذ از برگ توتون پیچیده میشود. این کلمه از چُرت «اردوست » و اصل آن نیز از انگلیسی گرفته شده است . (فرهنگ نظام ). سیگار برگ . رجوع به چروت شود.
-
بریران
لغتنامه دهخدا
بریران . [ ب َ ](اِخ ) دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن . سکنه ٔ آن 420 تن . آب آن از رودخانه ٔ جمعه بازار معروف به قلعه رودخان و محصول آن برنج ، توتون سیگاری ،کنف و ابریشم است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2).
-
جذام
لغتنامه دهخدا
جذام . [ ج ُ ] (ع اِ) علتی است . (مهذب الاسماء). بیماری است از فساد خون که بدن را میگدازد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوره . (نصاب الصبیان ). خوره که بیماری بیستگی باشد و بپارسی لوری ومیسی گویند. (ناظم الاطباء). بیماری است که بهم میرسد از پراکندگی خل...