کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سینما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سینما
لغتنامه دهخدا
سینما. [ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) ملخص «سینماتوگراف » و آن نمایش مناظر و اشیاء و اشخاص است بر روی پرده بوسیله ٔ دستگاه مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). فن و صنعت و هنر تهیه و نمایش سلسله تصاویری که بر نوارهای سلولوئیدی ضبط شده اند، بنحوی که در تماشاگر توهم ح...
-
واژههای مشابه
-
درایوین سینما
لغتنامه دهخدا
درایوین سینما. [ دْ رای ْ / دِ رای ْ سی ن ِ ] (انگلیسی ، اِ مرکب ) (از: درایو، راندن + این ، درون + سینما) مراد سینمایی است در فضای باز که اتومبیل بدرون آن توان راندو از درون اتومبیل تماشای فیلم توان کرد. سینما که با اتومبیل داخل محیط آن شوند و به تم...
-
جستوجو در متن
-
دکوراسیون
لغتنامه دهخدا
دکوراسیون . [ دِ ک ُ یُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح نمایشنامه و سینما، فن تزیین صحنه ٔ نمایش یا سینما. عمل تزیین . || منظره ٔ یک صحنه . || عوامل تزیینی و اشیاء لازم در یک صحنه . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
دکور
لغتنامه دهخدا
دکور. [ دِ کُرْ ] (فرانسوی ، اِ) دِکر. دراصطلاح نمایشنامه و سینما، مجموعه ٔ ساختمان و اشیا واثاثه و عوامل دیگر تزیینی در صحنه ٔ نمایش و مانند آن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دکوراسیون شود.
-
بلیط
لغتنامه دهخدا
بلیط. [ ب ِ ] (از فرانسوی ، اِ) بلیت . تکه کاغذی که بر روی آن مشخصاتی چاپ شده باشد حاکی از بها و تاریخ و محل استفاده ٔ آن ، و غالباً برای ورود به سینما و تماشاخانه یا اتوبوس یا قطار راه آهن و غیره به کار رود. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بلیت شود.
-
شارلو
لغتنامه دهخدا
شارلو. [ ل ُ ] (اِخ ) چارلی چاپلین ،هنرپیشه و کارگردان مشهور سینمای صامت و ناطق . وی بسال 1889 م . در شهر لندن متولد شد و دیرزمانی در ایالات متحده ٔ امریکا بسر برد و از نوابغ عالم سینما بشمار است . رجوع به چارلی چاپلین در ذیل لغت نامه شود.
-
کارگردان
لغتنامه دهخدا
کارگردان . [ گ َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب ، مردی کارگردان . (محمودبن عمر ربنجنی ). || در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات . || ج ، کارگرد...
-
میان پرده
لغتنامه دهخدا
میان پرده . [ یام ْ پ َ دَ / دِ ] (اِمرکب ) (اصطلاح موسیقی ) نقطه هایی که بین حروف به جای حروف یا پرده های متروک گذارند. نیم پرده . || (در سینما یا تآتر) فاصله ٔ دو پرده ٔ نمایش . در فاصله ٔ دو قسمت مجزا از یک نمایش که پرده ٔ سن می افتد.
-
بازی کن
لغتنامه دهخدا
بازی کن . [ ک ُ ] (نف مرکب ) بازی کننده . لاهی : بازی کن و چابک و طرب سازمالیده سرین وگردن افراز. نظامی .به چهر آفتابی به تن گلبنی به عقل خردمند بازی کنی . سعدی (بوستان ).|| در تداول امروز آنکه نقشی در تآتر و سینما، بر عهده دارد. و رجوع به بازیگر و ب...
-
بلیت
لغتنامه دهخدا
بلیت . [ ب ِ ] (فرانسوی ، اِ) چک برات . (ناظم الاطباء).تکه کاغذ یا مقوا که بر روی آن مشخصاتی از قبیل بهاو تاریخ و محل استفاده چاپ شده باشد برای ورود به تماشاخانه یا سینما یا اتوبوس یا قطار راه آهن و غیره .پته . بلیط. (فرهنگ فارسی معین ). || چک راهدار...
-
شیشه بازی
لغتنامه دهخدا
شیشه بازی .[ شی ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت شیشه باز. (یادداشت مؤلف ). شعبده بازی با گوی و ساغر. (ناظم الاطباء). فنی است از رقاصی که رقاصان شیشه و صراحی پر از آب و گلاب بر سر گذارند و رقص بنیاد کنند و با وصف حرکات رقص شیشه از سر نمی افتد و اگ...
-
شوستاکویچ
لغتنامه دهخدا
شوستاکویچ . [ شُس ْ ک ُ ] (اِخ ) دیمیتری . از بزرگترین آهنگسازان معاصر است . در پترزبورگ [ لنین گراد ] بسال 1906 م . متولد گردید. از نه سالگی شروع به تحصیل پیانو کرد و در ضمن به ساختن آهنگ پرداخت ، سپس به هنرستان موسیقی رفت و در آنجا شاگردی برجسته بو...
-
کنترلر
لغتنامه دهخدا
کنترلر. [ ک ُ رُ ل ُ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) فرهنگستان ایران «بازبین » را به جای این کلمه اختیار کرده است و آن کسی است که کالا و جنس های تجارتی را رسیدگی کرده برابری آنها را با بارنامه تصدیق می نماید. || کسی که در راه آهن و تماشاخانه ها بلیطهای فروخته ش...