کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیم لحظۀ انفجار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گوی سیم
لغتنامه دهخدا
گوی سیم . [ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوی نقره . گوی که از نقره کنند. گلوله ٔ نقره گین . || کنایه از ماه است . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
گاورس سیم
لغتنامه دهخدا
گاورس سیم . [ وَ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ستاره است . (ناظم الاطباء).
-
صحن سیم
لغتنامه دهخدا
صحن سیم . [ ص َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از صفحه ٔ کاغذ سفید باشد. || قرص ماه . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ).
-
جوی سیم
لغتنامه دهخدا
جوی سیم . [ ی ِ سی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مطلق کواکب و گویند کنایه از کهکشان . (آنندراج ) : بنمود روی صورت صبح از کران شب چون جوی سیم بر طرف نیلگون سراب .انوری (از آنندراج ).
-
جام سیم
لغتنامه دهخدا
جام سیم . [ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جامی که از نقره باشد. پیاله ٔ نقره . || کنایه از زنخدان محبوب و معشوق . (آنندراج ).
-
شاه سیم
لغتنامه دهخدا
شاه سیم . (اِ مرکب ) سیم ممتاز از دیگر سیمها. سیم تناورتر. که سیمهای دیگر از آن منشعب و جداگردد. مادر سیم . ام الاوتار. (از یادداشت مؤلف ). || سیم پرقوه تر از الکتریک . (یادداشت مؤلف ). که قابلیت حمل الکتریسته بیشتر داشته باشد.
-
سیم حلال
لغتنامه دهخدا
سیم حلال . [ م ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم خالص . (آنندراج ) : بتن بگونه ٔ سیمند پشت و بال سفیددر آن نشانده تنک پاره های سیم حلال . فرخی .باد بر باغ همی عرضه کند زر عیارابر بر کوه همی توده کند سیم حلال . فرخی .رجوع به سیم شود.
-
سیم خام
لغتنامه دهخدا
سیم خام . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نقره ٔ غیر مسکوک : دیوانه شدی که می ندانی از نقره و سیم خام زیبق . ناصرخسرو.تدبیر فلک داشتن شاه شمس ملک چون زر پخته از دل چون سیم خام توست . سوزنی .رجوع به سیم شود.
-
سیم روپوش
لغتنامه دهخدا
سیم روپوش . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم دغل . سیم قلب . سیم ناقص . (آنندراج ) : دوای حقنه ٔ افلاک سیم روپوش است امید بر در او بیهده مبر رنجور.حکیم شرف الدین شفایی (از آنندراج ).
-
سیم زدن
لغتنامه دهخدا
سیم زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن . سکه ٔ نقره زدن : و به روزگار خلافت امیرالمؤمنین ابوبکر صدیق رضی اﷲ عنه به بخارا سیم زدنداز نقره ٔ خالص ، پیش به بخارا سیم نبود. (تاریخ بخارای نرشخی ص 7). نخستین کسی که سیم زد به بخارا پادشاهی بود نام او کاناب...
-
سیم زرد
لغتنامه دهخدا
سیم زرد. [ م ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در موسیقی مقابل سیم سفید در تار و غیر آن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به آهنگ شود.
-
سیم سحاب
لغتنامه دهخدا
سیم سحاب . [ م ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطرات باران و سونش باران . (آنندراج ) : تا سیم سحاب ناشمرده در دامن ضبط روزگار است در عهده ٔ حفظ ایزدی بادذاتت که عطای بیشمار است .ابوطالب کلیم (از آنندراج ).
-
سیم سفید
لغتنامه دهخدا
سیم سفید. [ م ِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل سیم زرد در تار و غیره . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به آهنگ شود.
-
سیم سوخته
لغتنامه دهخدا
سیم سوخته . [ م ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نقره ٔ سوخته را گویند همچو مس سوخته و آهن سوخته و مانند آن . || کنایه از نقره ٔ پاک و خالص و نرم . (برهان ).
-
سیم سیاه
لغتنامه دهخدا
سیم سیاه . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی که در روی درخت خصوصاً درخت سیب ودرخت بلوط میروید. (ناظم الاطباء). || سیم قلب . سیم ناسره : گفت شاها چهل و پنج است تا من پادشاهم هرگز الا خراج دیگر دانگی سیم سیاه به ظلم از کس نستدم . (اسکندرنامه ٔ نسخه...