کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیصد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیصد
لغتنامه دهخدا
سیصد. [ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) سه بار صد. 300. دویست بعلاوه ٔ صد. (فرهنگ فارسی معین ) : و آن هفت کنیز و سیصد زن که داشت ... (قصص الانبیاء). || کنایه از بسیار. (آنندراج ). هر عدد بسیاری . (ناظم الاطباء) : نگاری خنده لب کو را بود در زلف س...
-
جستوجو در متن
-
سه صد
لغتنامه دهخدا
سه صد. [ س ِ ص َ ] (عدد مرکب ) سیصد. رجوع به سیصد شود.
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (ع اِ) اسم برای سیصد شتر. (از متن اللغة).
-
چاری زائی
لغتنامه دهخدا
چاری زائی . (اِخ ) نام طایفه ای از طوایف ناحیه سراوان کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 98). نام طایفه ای مرکب از سیصد خانوار در جالق . شعبه ای است از طایفه ناحیه سراوان از طوایف کرمان و بلوچستان و مرکب از سیصد خانوار است .
-
الفی
لغتنامه دهخدا
الفی . [ اَ ف َ ] (ع عدد، ص ، اِ) تثنیه ٔ اَلْف . دو هزار. الفین . رجوع به الفین شود : سال سیصد سرخ می خور سال سیصد زردمی لعل می الفین شهر والعصیر الفی سنه .منوچهری .
-
الفین
لغتنامه دهخدا
الفین . [ اَ ف َ ] (ع عدد، ص ، اِ) دو هزار. تثنیه ٔ اَلف در حالت نصب و جر. اَلفان . اَلفَی : سال سیصد سرخ می خور سال سیصد زردمی لعل می الفین شهر والعصیر الفی سنه .منوچهری .
-
کبود
لغتنامه دهخدا
کبود. [ ] (اِخ ) شهری کوچک از (ولایت ارمن ) و حقوق دیوانیش چهار هزار و سیصد دینار است . (نزهةالقلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 101).
-
کرشولی
لغتنامه دهخدا
کرشولی . [ ک ُ ] (اِخ ) یکی از طوایف ایل قشقایی ایران و مرکب از سیصد خانوارکه در حد چهاردانگه ساکن هستند. (یادداشت مؤلف ).
-
نونون
لغتنامه دهخدا
نونون . [ ] (اِخ ) شهری است [ به هندوستان ] و گویند که اندر وی بیش از سیصد هزار بت است و اندر او روسپی خانه های بسیار است . (حدودالعالم ، از یادداشت مؤلف ).
-
ساکتی
لغتنامه دهخدا
ساکتی . [ ک ِ ت ْ تی ] (اِخ ) فرانکو. داستان پرداز ایتالیایی متولد فلورانس مؤلف کتاب «سیصد قصه » است .
-
سال مه
لغتنامه دهخدا
سال مه . [ ل ِ م َه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سال قمری باشد و آن سیصد و پنجاه و چهار روز است . (برهان ).
-
صد درم
لغتنامه دهخدا
صد درم . [ ص َ دِ رَ ] (اِ مرکب ) وزنی است معادل سیصد و بیست مثقال یعنی نیم من تبریز.
-
آداران
لغتنامه دهخدا
آداران . (اِخ ) نام محلی کناره ٔ راه طهران بچالوس میان پورکان و دارپان در شصت و یک هزار و سیصد گزی طهران .
-
ابن الزمکون
لغتنامه دهخدا
ابن الزمکون . [ اِ نُزْ ز ؟ ] (اِخ ) شاعری از مردم موصل و او را سیصد ورقه شعر است . (از ابن الندیم ).