کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیستانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیستانی
لغتنامه دهخدا
سیستانی . (ص نسبی ) منسوب به سیستان . اهل سیستان . || یکی از لهجه های مهم ایرانی است که مردم سیستان بدان تکلم کنند. فرهنگ نویسان آنرا یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده اند. ابوریحان بیرونی در صیدنه چند لغت از لهجه ٔ سیستان قدیم آورده است . (از فر...
-
واژههای مشابه
-
شمس سیستانی
لغتنامه دهخدا
شمس سیستانی . [ ش َ س ِ سی ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن نصر(نصیر) سگزی . معاصر ملک تاج الدین و از شعرا و فضلای زمان خود بود و کتب متعدد تألیف کرده از آن جمله «مجمعالبحرین » است . دو رباعی زیر از اوست :شاها باید کز تو دلی کم شکندلطف تو هزار لشکر غم شکند...
-
علی سیستانی
لغتنامه دهخدا
علی سیستانی . [ ع َ ی ِ سی ] (اِخ ) ابن جولوغ سیستانی . مکنی به ابوالحسن و متخلص به فرخی شاعر شهیر. رجوع به فرخی سیستانی شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی فرخی سیستانی . شاعر شهیر. رجوع به فرخی سیستانی شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن جولوغ سیستانی . رجوع به فرخی سیستانی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جولوغ سیستانی ، مکنی به ابوالحسن و متخلص به فرخی . شاعر مشهور. رجوع به فرخی سیستانی شود.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) سیستانی . صاحب تاریخ سیستان در آنجا که فضائل سیستان را برمیشمارد از جمله بزرگان و مفاخر آن سامان ابوالعباس سیستانی را نام برد. رجوع به تاریخ سیستان چ تهران ص 20 شود.
-
یزدان داد
لغتنامه دهخدا
یزدان داد. [ ی َ ] (اِخ ) ابن شاپور سیستانی ، یکی از دستیاران ابومنصور المعمری در گردکردن شاهنامه ٔ منثور ابومنصوری . (یادداشت مؤلف ).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) فرخی ، شاعر معروف . علی بن جولوغ . رجوع به فرخی سیستانی شود.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) جراب الدوله ریح . احمدبن محمدبن علوجه ٔ سیستانی . رجوع به احمد... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) الخیری سیستانی . رجوع به تاریخ سیستان ص 20 شود.
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسن سیستانی ، مکنی به ابی المظفر. در یادداشتها چنین صورتی بود ولی مدرکی برای ترجمه ٔ حال وی به دست نیامد.
-
ابوعمر
لغتنامه دهخدا
ابوعمر. [ اَ ع ُ م َ ] (اِخ ) النوقاتی . یکی از علما و بزرگان سیستانی است . رجوع به تاریخ سیستان چ طهران ص 20 شود.