کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیسبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیسبان
لغتنامه دهخدا
سیسبان . [ س َ ] (اِ) تخم گیاه پنج انگشت است و آنرا به عربی حب الفقد خوانند.(برهان ) (آنندراج ). || آزاد درخت . (مهذب الاسماء). اسم درختی است بستانی و بری میباشد بقدر دوذرع یا چهار ذرع بحسب اماکن ... (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نام درختی . (ناظم الاطباء...
-
جستوجو در متن
-
ببل
لغتنامه دهخدا
ببل . [ ب َ ب ُ ] (اِ) سیسبان .
-
آغلیس
لغتنامه دهخدا
آغلیس . (از یونانی ، اِ) (بمعنی طاهر) فنجنکشت . (مخزن الادویه ). پنج انگشت . فنطافلون . ذو خمسة اوراق . ذو خمسةاصابع. دل آشوب . سگسنبویه . فقد. فقده . سیسبان . اثلق .بنطافلن . بنطاباطیس . بنطاطومن . بنطادقطولن . آغنس .
-
درمان عقرب
لغتنامه دهخدا
درمان عقرب . [ دَ ن ِ ع َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی درخت است در ساحل جنوبی ایران . درختی است زینتی با گلهای زرد در بندرعباس . (یادداشت مرحوم دهخدا). سیسبان .
-
آغنس
لغتنامه دهخدا
آغنس . [ ن ُ ] از یونانی ویتکس آگنوس . پنج انگشت . فنجنکشت . بنطافلن . بنطاباطیس . بنطاطومن . بنطادقطولن . ذو خمسة اوراق . ذو خمسة اصابع. دل آشوب . سکسنبویه . فقد. فقده . سیسبان . اثلق . فنطافلون . و آغلیس و آغیش مصحف این کلمه است .
-
حب الفقد
لغتنامه دهخدا
حب الفقد. [ح َب ْ بُل ْ ف َ ] (ع اِ مرکب ) تخم پنج انگشت است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سیسبان .(برهان قاطع). تخم دل آشوب . اغیس . اثلق . بزر فنجکشت .(اختیارات بدیعی ). الفنجکشت . (داود ضریر انطاکی ).
-
ذوخمسة اصابع
لغتنامه دهخدا
ذوخمسة اصابع. [ خ َ س َ ةَ اَ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) پنجنگشت . پنج انگشت . فنجگشت . ذوخمسة اوراق .فلفل بری . اثلق . بجنگشت .(ابن البیطار). فنطافلن . بنطافلن . ستیرة (السامی فی الاسامی ). دل آشوب . فقد. فقدة. سکسنبویه . سجسنبویه . زعفران الیمن . ارثد. سرس...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ُ ] (اِ) مؤلف کتاب جنگل شناسی آرد: نام درختی است . این درخت که در نوشهر بنام بابل و در بندرعباس بنام درمان عقرب معروف میباشد چون بسیار خوب در برابر خشکی مقاومت میکند برای جنگل کاری صفحات گرم و خشک شایستگی دارد. (جنگل شناسی کریم ساعی چ دان...
-
معلاق
لغتنامه دهخدا
معلاق . [ م ِ ] (ع اِ) هرچه از وی چیزی درآویزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، معالیق . (اقرب الموارد). || خار آهنی که قصابان بدان گوشت را بیاویزند. (غیاث ) (آنندراج ). آنچه بدان گوشت و جز آن آویزند. (از اقرب الموارد...
-
اثلق
لغتنامه دهخدا
اثلق . [ اَ ل َ ] (اِ) فلفل بَرّی است بلغت بربری و آن را به شیرازی تخم دل آشوب گویند. برگ آن مانند برگ زیتون باشد و پنجنگشت همان است و آن بیشتر در کناره های رودخانه روید، خوردن آن منی را خشک سازد و بعربی حب ّالفقد خوانند. (برهان قاطع). علی بن حسین ان...
-
بان
لغتنامه دهخدا
بان . (اِ) رئیس . || (پساوند) دارنده . دارا. (یادداشت مؤلف ). خداوند، و استعمال آن مرکب است . (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). صاحب . خداوند. بزرگ . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). دارنده ٔ چیزی . (فرهنگ رشیدی ). در پهلوی پان ...